ازدواج از ديدگاه قرآن و سنت (جلد 1)

مشخصات كتاب

سرشناسه : بيستوني محمد، - 1337

عنوان و نام پديدآور : ازدواج از ديدگاه قرآن و سنت Marriage in Quran and Tradition / با نظارت محمد بيستوني گروه تحقيق ليلا حمداللهي زهره نوري عليرضا مقسمي باهمكاري و كارشناسي اسدالله اسدي گرمارودي

مشخصات نشر : تهران : بيان جوان ، 1384.

مشخصات ظاهري : 417 ص ؛ 17×11 س م.

فروست : ...سري كتابهاي روش انس با قرآن شابك : 964-8399-38-7

وضعيت فهرست نويسي : فاپا

يادداشت : كتابنامه به صورت زيرنويس

موضوع : زناشويي (اسلام .

شناسه افزوده : حمداللهي ليلا، - 1357

شناسه افزوده : نوري زهره شناسه افزوده : مقسمي عليرضا

شناسه افزوده : اسدي گرمارودي اسدالله ، - 1340

رده بندي كنگره : BP230/17 /ب 9‮الف 4

رده بندي ديويي : 297/4831

شماره كتابشناسي ملي : م 84-15486

فه__رس_ت مط_ال_ب

موض_وع صفح_ه

متن ت__أيي_ديه حض_رت آيت اللّه خ_زعل_ى مفسّر و حافظ كل قرآن كريم••• 5

تعري_________ف ازدواج••• 7

ازدواج يك سنت الهى است••• 12

اهمي_ت و فضيل_ت ازدواج••• 14

ترغيب به ازدواج آس__ان و فراه__م كردن مقدم__ات ازدواج براى افراد••• 16

ت__رك ازدواج ب__ه خاط____ر ت__رس از فق_____ر و كيف______ر آن••• 22

ترك ازدواج در اديان ديگر ••• 30

ه_______دف از ازدواج سك____ون______ت و آرام____ش اس___ت••• 32

(235)

ازدواج وسيله اى براى حفظ نوع بشر و وسيله اى براى تربيت فرزندان صالح••• 36

فه__رس_ت مط_ال_ب

موض_وع صفح_ه

آث_________ار دني_______وى ازدواج••• 41

آث__ار اخ_____________روى ازدواج••• 44

ازدواج برپاي__ه ايم____ان و اخ____لاق••• 45

ازدواج برپاي___ه مادي____ات و شه_وت••• 47

پيش از انتخاب همسر چ__ه باي___د كرد؟ ••• 48

ه____م كف__وّ ب_______ودن در ازدواج••• 50

ذكرمصاديقى ازهم كفوّبودن درعصركنونى••• 55

(236)

1 _ همتايى در ايمان ••• 55

2 _ همتاي_ى در سن ••• 57

فه__رس_ت مط_ال_ب

موض_وع صفح_ه

3 _ همتاي__ى در دان___ش ••• 60

4 _ همتايى فكرى و فرهنگى •••

67

5 _ همت__اي__ى اخلاق__ى ••• 68

6 _ همتايى جسمى و جنسى ••• 71

7 _ همت_اي___ى سياس__ى ••• 76

8 _ همتايى روحى و روانى ••• 76

(237)

9 _ همتاي__ى در زيباي__ى ••• 77

10 _ همتاي__ى خانوادگ__ى ••• 80

فه__رس_ت مط_ال_ب

موض_وع صفح_ه

اوص__اف شايست___ه در انتخ_اب همس_ر••• 89

نگ_اه ك_____ردن پي_____ش از ازدواج••• 104

نگ__اه ك__ردن از ديدگ__اه فقه____ى••• 107

پيشنه_اد پ_در و كس_ان دخت_ر در ازدواج ب_ا پس_ر عي__ب نيست••• 109

آي__ا مى ت__وان ب_ا همس_رى ب_دون مه___ر ازدواج ك___رد؟••• 113

تعبير به «ازدواج» همسران دائمى و موقت هر دو را شامل مى شود••• 116

(238)

شراي_ط عق__د ازدواج دائ_م و موقّ__ت••• 117

دستور خواندن عقد ازدواج دائم و موقت••• 118

فه__رس_ت مط_ال_ب

موض_وع صفح_ه

دست__ور خوان____دن عق__د دائ____م••• 119

دست_ور خواندن عقد موق__ت (غيردائم)••• 120

فس_______خ عق__________د ازدواج ••• 121

تع__ري__ف واژه مَهْ___ر (ص_____داق)••• 127

فلسف______ه مه____ري___________ه••• 129

1 _ مهريه تجل__ى فط__رت و طبيع_ت است••• 130

(239)

2 _ مه__ر قان__ون عش__ق و ج__ذب است••• 137

3 - مهريه پاداش و نشانه حيا و عزت زن است••• 146

فه__رس_ت مط_ال_ب

موض_وع صفح_ه

4 _ مهر باعث كنترل و بقاء خانواده مى شود••• 149

5 _ مه__ر موجب تع__ادل اقتص_ادى است••• 152

6 _ مه_ر عطيّ__ه اله__ى به زن اس____ت••• 155

7 _ مهري__ه پيم___ان صداق__ت اس__ت••• 157

8 _ مهريه تضمي_ن مادى امنيت تربيت است••• 159

تعيين مهر با رضايت زوجين••• 162

(240)

مق____دار مهري______ه••• 163

1 _ قائلي__ن ب__ه محدودي____ت مه__ر ••• 164

فه__رس_ت مط_ال_ب

موض_وع صفح_ه

نق__د نظريه قائلي__ن به محدودي__ت مهريه••• 169

2 _ ع__دم مح____دودي__ت در مه__ر ••• 172

كم بودن مهر مستحب است و زيادى آن مكروه••• 183

مه__ر مت__اع باش__د يا نقدينگ__ى (پ_ول)••• 191

معل__وم ب_ودن مهر••• 199

مهريه و ملكي_ت آن••• 201

(241)

مهريه ملك زن است ••• 201

حك__م شي_ربه__ا••• 206

حبس مَهريه••• 208

(242)

اَلاِْهْداءِ

اِلى سَيِّدِنا وَ نَبِيِّنا مُحَمَّدٍ

رَسُولِ

اللّهِ وَ خاتَمِ النَّبِيّينَ وَ اِلى مَوْلانا

وَ مَوْلَى الْمُوَحِّدينَ عَلِىٍّ اَميرِ الْمُؤْمِنينَ وَ اِلى بِضْعَةِ

الْمُصْطَفى وَ بَهْجَةِ قَلْبِهِ سَيِّدَةِ نِساءِ الْعالَمينَ وَ اِلى سَيِّدَىْ

شَبابِ اَهْلِ الْجَنَّةِ، السِبْطَيْنِ، الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ اِلَى الاَْئِمَّةِ التِّسْعَةِ

الْمَعْصُومينَ الْمُكَرَّمينَ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ سِيَّما بَقِيَّةِ اللّهِ فِى الاَْرَضينَ وَ وارِثِ عُلُومِ

الاَْنْبِياءِ وَ الْمُرْسَلينَ، الْمُعَدِّ لِقَطْعِ دابِرِالظَّلَمَةِ وَ الْمُدَّخِرِ لاِِحْياءِ الْفَرائِضِ وَ مَعالِمِ الدّينِ ،

الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صاحِبِ الْعَصْرِ وَ الزَّمانِ عَجَّلَ اللّهُ تَعالى فَرَجَهُ الشَّريفَ فَيا مُعِزَّ

الاَْوْلِياءَوَيامُذِلَ الاَْعْداءِاَيُّهَاالسَّبَبُ الْمُتَّصِلُ بَيْنَ الاَْرْضِ وَالسَّماءِقَدْمَسَّنا

وَ اَهْلَنَا الضُّ___رَّ فى غَيْبَتِ___كَ وَ فِراقِ___كَ وَ جِئْن_ا بِبِضاعَ_ةٍ

مُزْجاةٍ مِنْ وِلائِكَ وَ مَحَبَّتِكَ فَاَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ مِنْ مَنِّكَ وَ

فَضْلِكَ وَ تَصَدَّقْ عَلَيْنا بِنَظْرَةِ رَحْمَةٍ مِنْكَ

اِنّا نَريكَ مِنَ الْمُحْسِنينَ

(4)

متن تأييديه حضرت آيت اللّه خزعلى مفسّر و حافظ كل قرآن كريم

بسم اللّه الرحمن الرحيم

هر زمانى را زبانى است يعنى در بستر زمان خواسته هايى نو نو پديد مى آيد كه مردم آن دوران خواهان آنند. با وسائل صنعتى و رسانه هاى بى سابقه خواسته ها مضاعف مى شود و امروز با اختلاف تمدن ها و اثرگذارى هريك در ديگرى آرمان هاى گوناگون و خواسته هاى متنوع ظهور مى يابد بر متفكران دوران و افراد دلسوز خودساخته در برابر اين هنجارها فرض است تا كمر خدمت را محكم ببندند و اين خلأ را پر كنند همان گونه كه علامه امينى با الغديرش و علامه طباطبايى با الميزانش. در اين ميان نسل جوان را بايد دست گرفت و بر سر سفره اين پژوهشگران نشاند و رشد داد. جناب آقاى دكتر محمد بيستونى رئيس هيئت مديره مؤسسه قرآنى تفسير جوان به فضل الهى اين كار را بعهده گرفته و آثار ارزشمند مفسران را با زبانى ساده و بيانى

(5)

شيرين، پيراسته از تعقيدات در اختيار نسل جوان قرار داده علاوه

بر اين آنان را به نوشتن كتابى در موضوعى كه منابع را در اختيارشان قرار داده دعوت مى كند. از مؤسسه مذكور ديدار كوتاهى داشتيم، از كار و پشتكار و هدفمند بودن آثارشان اعجاب و تحسينم شعله ور شد، از خداوند منان افاضه بيشتر و توفيق افزونى برايشان خواستارم. به اميد آنكه در مراحل غيرتفسيرى هم از معارف اسلامى درهاى وسيعى برويشان گشاده شود.

آمين رب العالمين .

21 ربيع الثانى 1425

21 خرداد 1383

اب_والقاسم خزعلى

(6)

تعريف ازدواج

_ تعريف لغوى : اين واژه در لغت به معنى آميزش جنسى و عقد است كه برخى از پيشوايان لغت ، وضع آن را در معنى اول و برخى ديگر در معنى دوم و بالتبع در ديگرى به استعاره دانسته اند . اين واژه در اصطلاح شرعى نيز عقدى است كه به نحوه خاص ، مشتمل بر ايجاب و قبول بين زن و مرد منعقد مى گردد . در قرآن كريم بيش از پنجاه آيه به مسأله نكاح و لواحق آن اختصاص يافته است .

ازدواج در قرآن كريم با عبارات مختلفى از جمله ، ازدواج ، انكاح و ... بيان شده است ، زوج(1) به هر دو قرين از مذكر و مؤنث در حيوانات و گياهان و انسان ها اطلاق مى شود كه با هم ازدواج يافته اند . «ازدواج»(2) يعنى با هم جفت شدن و

1- قاموس قرآن قرشى .

2- فرهنگ فارسى عميد .

ازدواج (7)

جفت گرفتن يا زن گرفتن مرد و شوهر كردن زن ، و «انكاح»(1) از باب افعال يعنى تزويج كردن زنى با مردى و بالعكس و همچنين به معناى بسته شدن و گره زدن زن و شوهر به يكديگر مى باشد .

زوج و ازدواج

در انسان ها و جان__داران در آياتى چند بي__ان ش____ده از جمله :

وَ مِنْ اياتِهِ اَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ اَنْفُسِكُمْ اَزْواجا لِتَسْكُنُوا اِلَيْها وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً ... : و از نشانه هاى او اينكه خلق كرد براى شما از خود شما جفت هايى تا با آنها انس بگيريد و آرامش يابيد و قرار داد بين شما دوستى و رحمت ... » .(2)

« فاطِرُ السَّمواتِ وَ الاَْرْضِ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ اَنْفُسِكُمْ اَزْواجا وَ مِنَ الاَْنْعامِ اَزْواجا

1- قاموس قرآن قرشى .

2- 21 / روم .

(8) ازدواج

يَذْرَؤُكُمْ فيهِ... : او آفريننده آسمان ها و زمين است و از جنس شما همسرانى براى شما قرارداد و جفت هايى از چهارپايان آفريد و شما را به اين وسيله (به وسيله همس__ران) تكثي__ر كن____د ، ... » .(1)

«وَالاَْرْضِ مَدَدْناه_ا وَ اَلْقَيْن_ا فيه_ا رَواسِ_ىَ وَ اَنْبَتْن_ا فيه_ا مِ_نْ كُلِّ زَوْجٍ بَهي_جٍ : و چگون_ه زمي_ن را گست_رانيدي_م و در آن ك_وه ه_ا افكندي_م و در زمي__ن روي__ان__دي___م از ه_ر گياه__ى جف__ت كه خوش منظ__ره و بهج_ت آور اس_ت» .(2)

سُبْحَانَ الَّذِي خَلَقَ الْأَزْوَاجَ كُلَّهَا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ وَمِنْ أَنفُسِهِمْ وَمِمَّا لا يَعْلَمُونَ : منزّه است آن كسى كه تمام «زوج ها» را خلق كرد تماما از آنچه از زمين روييده مى شود و از خود آنها». (3)

1- 11 / شورى .

2- 7 / ق .

3- 36 / يس .

ازدواج (9)

«ثَمانِيَ_ةَ اَزْواجٍ مِ_نَ الضَّ_أْنِ اثْنَيْ_نِ وَ مِنَ الْمَعْزِ اثْنَيْنِ : هش_ت جف_ت از ن__ر و م__اده از چه___ارپ_اي__ان آف_ري__د ، از مي_ش دو جف_ت و از ب__ز دو جف___ت ...» (1)

وَ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ خَلَقْنا زَوْجَيْنِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ : و از هر چيزى جفت خلق كرديم ش__اي__د شم__ا مت__ذك__ر

شويد» .(2)

در اسلام و قرآن ، ازدواج از مبانى زندگى سالم و معنوى معرفى شده تا آنجا كه حضرت محمّد صلى الله عليه و آله نكاح را سنت خود معرفى كرده و فرموده است «هركس از سنّت من روى گرداند ، از من نيست» (3) . ازدواج حادثه اى مهّم و باارزش ، بلكه

1- 143 / انعام .

2- 49 / ذاريات .

3- بحارالانوار ، جلد 103 ، صفحه 1220 .

(10) ازدواج

تولّدى دوباره براى انسان است ازدواج يعنى تشكيل زندگى مشترك و يكى شدن براى رسيدن به آرامش و حفظ نسل و تربيت انسان هاى برتر از خود ، از آنجا كه غريزه جنسى غريزه اى است سركش و نيرومند و ريشه دار كه در نهاد هر بشرى قرار داده شده است و روشن است كه وجود اين غريزه تنها براى لذت بردن و تمتع نيست بلكه اثر وجودى اين غريزه روى نظام حكيمانه الهى و براى توليد نس__ل و بق__اء ن__وع بش__ر است .

اصولاً خويشتندارى در برابر آن ني_از به تق_وى و پرهيزك_ارى فراوان و ايمان ق_وى و نيرومن_د دارد بنابراي_ن تنه_ا راه_ى كه بتوان_د جوابگ_وى تم_ام خواست_ه ه_اى جنس_ى باش_د ازدواج مشروع و قانونى و گرفتن همس__ر اس__ت .

خداوند در اين باره مى فرمايد :

« اِلاّ عَلى اَزْواجِهِمْ اَوْ مامَلَكَتْ اَيْمانُهُمْ فَاِنَّهُمْ غَيْرُمَلُومينَ . فَمَنِ ابْتَغى وَراءَ ذلِكَ فَاوُلئِكَ هُمُ الْعادوُنَ : و آنها كه تنها آميزش جنسى با همسران و كنيزانشان دارند

ازدواج (11)

كه در بهره گيرى از آنها ملامت نمى شوند . و هركس غير اين طريق را طل__ب كند ، تج______اوزگ______ر اس_____ت» .(1)

ازدواج ي_ك سن_ت اله_ى است

گرچه امروز مسأله ازدواج آن قدر در ميان آداب و رسوم غلط و حتى خرافات پيچيده شده كه

به صورت يك جاده صعب العبور براى جوانان درآمده است ولى قطع نظر از اين پيرايه ها ازدواج يك حكم فطرى و هماهنگ قانون آفرينش است كه انس__ان ب__راى بقاء نسل و آرامش جس__م و روح و ح__ل مشك__لات زندگى احتي_اج ب___ه ازدواج س__ال__م دارد.

اسلام كه هماهنگ با آفرينش گام برمى دارد نيز در اين زمينه تعبيرات جالب و

1- 6 و 7 / مؤمنون .

(12) ازدواج

مؤثرى دارد .

از جمله حديث معروف پيامبر است : «ازدواج كنيد تا نسل شما فزونى گيرد كه من با فزون__ى جمعي__ت شما در قيام__ت ب_ه ديگ_ر امّت ه_ا مباه_ات مى كن_م» .(1)

و در حدي_ث ديگ_رى از آن حض_رت مى خواني_م : «كس_ى كه همسر اختيار مى كند نيمى از دين خود را محف_وظ داشت_ه و باي_د مراق_ب ني_م ديگ_ر باش_د» (2) .

ب_از در حدي___ث ديگرى مى فرم_اين__د : «بدتري__ن شم__ا مج__ردانن___د» (3).

و همچني_ن فرموده ان_د : «ه_رك_ه ب_راى پ_اك نگ_ه داشت_ن خ_ود از آنچ_ه خداون_د ح_رام ك_رده اس_ت ازدواج كن_د ب_ر خداس_ت ك_ه ب_ه او كم_ك كن__د» (4).

1- سفينه البحار ، جلد 1 ، صفحه 561 .

2- سفينه البحار ، جلد 1 ، صفحه 562 .

3- مجمع البيان ، ذيل آيه مورد بحث .

4- ميزان الحكمة ، جلد 5 ، صفحه 2252 .

ازدواج (13)

اين احاديث نشان مى دهد كه ازدواج يك سنت الهى است و از محبوب ترين عبادت ها به حساب مى آيد و بااقدام به اين امرمقدس، لذت زندگى رامى توان احساس كرد و دين و شخصيت اجتماعى را ازسقوط و انحراف و هوس هاى شيط______انى حف___ظ ك___رد.

اهمي_ت و فضيل_ت ازدواج

« وَ اَنْكِحُوا الاَْيامى مِنْكُمْ وَ الصّالِحينَ مِنْ عِبادِكُمْ وَ اِمائِكُمْ اِنْ يَكُونُوا فُقَراءَ يُغْنِهِمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللّهُ واسِعٌ عَليمٌ : مردان و زنان بى همسر را همسر دهيد

و همچنين غلامان و كنيزان صالح و درستكارتان را اگر فقير و تنگدست باشند خداوند آنان را از فضل خود بى نياز مى س_ازد ، خداون_د واس_ع و آگاه است» .(1)

1- 33 / نور.

(14) ازدواج

خداوند متعال در قرآن مجيد و پيشوايان و امامان معصوم در احاديث خود بدان ترغيب مى نمايند و اين امرمهم رايك فريضه مقدس و پرثمر معرفى مى كنند كه در زير به چند مورد از آنها اشاره مى شود :

پيامب_ر اك__رم صلى الله عليه و آله مى فرماين__د : «هي__چ بناي__ى در اس__لام ، ب_ه ان__دازه ازدواج ، ارزشمندتر و محبوب تر در پيشگ__اه خداون__د متع__ال نمى باش___د» (1).

امام صادق عليه السلام مى فرمايند: «هيچ لذّت و عيشى در دنيا و آخرت، بالاتر از مج__امع__ت با زن__ان و ازدواج نمى باش__د» .(2)

«ارزش هي_چ چي_ز ن_زد خداون_د متع_ال ، ب_ه اندازه خانه اى نيست كه براى

1- وسايل الشيعه ، جلد 14 ، صفحه 3.

2- روضة المتقين ، جلد 8 ، صفحه 88.

ازدواج (15)

ازدواج س___اخت____ه م__ى ش________ود» .(1)

امام محمّدباقر عليه السلام مى فرمايند : «دو ركعت نماز شخص متأهل بهتر از شب زنده دارى شخص مجرد است كه تمام شب را به نماز ايستاده و روزش را به روزه دارى بپ______________________ردازد» .(2)

ترغيب به ازدواج آس_ان و ف_راه_م ك_ردن مق_دم_ات ازدواج براى افراد

« وَ اَنْكِحُوا الاَْيامى مِنْكُمْ وَ الصّالِحينَ مِنْ عِبادِكُمْ وَ اِمائِكُمْ ... : مردان و زن_ان

1- فروع كافى ، جلد 5 ، صفحه 328 .

2- سفينة البحار ، جلد 2 ، صفحه 183 .

(16) ازدواج

بى همس_ر را همس_ر دهي_د و همچني_ن غلام_ان و كني_زان صال_ح و درستكارتان را اگ____ر فقي___ر و تنگ__دست ب__اشن____د .

وَ اَنْكِحوا : ازدواج كنيد، به همسرى دهيد. اَنْكِ__حْ : ازدواج ك__ن .

اَياما : م_ردان بى همسر ، زنان بى شوهر ، دختران و پس__ران مجرّد ، جمع ايم .

صالِحينَ : شايستگان ، نيكان ، جمع

صالح . عِباد : بندگان ، بردگان، جمع عبد .

اِماء : كنيزكان ، برده هاى زن ، جمع اَمَة .

آيه فوق علاوه بر اينكه به طور ضمنى هر فرد انسان را به نكاح و همسرگزينى ترغيب و توصيه مى كند افراد جامعه را نيز به يك امر بالاتر از اين موظف مى دارد و به آنان فرمان مى دهد كه تسهيلات لازم را در امر ازدواج جوانانتان فراهم سازيد . مسأله ازدواج و همسرگزينى را در جامعه گسترش دهيد و از اين طريق از شيوع فحشاء و فس__اد در ج___امع__ه جلوگي_رى نمائي__د .

«اَنْكِحوا» (آنها را همسر دهيد) با اينكه ازدواج يك امر اختيارى و بسته به ميل طرفين است ، مفهومش اين است كه مقدمات ازدواج آنها را فراهم سازيد ، از طريق كمك هاى مالى در صورت نياز ، پيدا كردن همسر مناسب ، تشويق به

ازدواج (17)

مسأله ازدواج و بالاخره پادرميانى براى حل مشكلاتى كه معمولاً در اين موارد بدون وساطت ديگران انجام پذير نيست .

بدون شكّ اصل تعاون اسلامى ايجاب مى كندكه مسلمانان درهرزمينه به يكديگر كمك كنند ولى تصريح به اين امر در مورد ازدواج دليل بر اهميت ويژه آن است .

چنانچ__ه در ح__ديث___ى از امي__رم_ؤمن___ان عل___ى عليه السلام م__ى خ__واني____م :

«بهترين شفاعت آن است كه ميان دو نفر براى امر ازدواج ميانجيگرى كنى تا اي__ن ام____ر ب_____ه سام__ان ب_رسد» .(1)

در ح___ديث___ى از ام_______ام ك__اظ_________م عليه السلام م_____ى خ___واني__________م :

«سه طايفه اند كه در روز قيامت در سايه عرش خداوند قرار دارند ، روزى كه

1- وس__ايل الشيع___ه ، جل__د 14 ، صفحه 27 .

(18) ازدواج

سايه اى جز سايه او نيست : كسى كه وسايل تجويز برادر مسلمانش را فراهم سازد و كسى كه به هنگام نياز به خدمت، خدمت كننده اى براى او فراهم كند و كسى كه

اسرار برادر مسلمانش را پنهان دارد» .(1)

و همچنين از پيامب__ر صلى الله عليه و آله مى خواني__م :

«ه___ر گ_ام___ى ، انس__ان در اي__ن راه ب_ردارد و ه_ر كلم_ه اى بگوي_د ، ث_واب ي__ك س_____ال عب__ادت در ن__ام___ه عم_____ل او م___ى ن____ويس____________د» .(2)

رس_____ول خ_______دا فرم___ودن_________د :

«مردان بدون همس_ر را زن بدهي_د زي_را با اي_ن ك_ار خداون_د اخ_لاق آن_ان را

1- وسايل الشيعه ، جلد 14 ، صفحه 27 .

2- وسايل الشيعه ، جلد 14 ، صفحه 27 .

ازدواج (19)

نيك__و و روزى ه__اى آنها را زياد مى كند و ب_ر جوانم_ردى آن_ان مى اف_زاي__د» .(1)

همچني_______ن ف___رم____ودن__د :

«ه_ركس ب_راى رض_اى خدا ازدواج كند و ب_راى رض_اى خ_دا كس_ى را ب_ه ازدواج ديگ____رى درآورد س____زاوار ولاي__ت و دوست____ى خ__داس______ت» .(2)

و ني__________ز ف__رم_ودن_______د :

«هركه مؤمن عزبى را زن دهد تا آن زن همدم و مايه پشت گرمى و آسايش او باشد خداون__د حورالعي__ن بهشت__ى ب__ه همس__رى او ده__د و در آنج__ا ب__ا

1- بح_ارالانوار ، جلد 103 ، صفحه 222 .

2- المحجة البيضاء ، جلد 3 ، صفحه 53 .

(20) ازدواج

ه__ري__ك از اه___ل خان___واده و دوستان ايمانى اش كه بخواهد همدم گرداند» .(1)

ام___ام عل___ى عليه السلام مى ف_رم_اين_د :

«بهترين وساطت ها اين است كه در ميان دو نفر در امر ازدواج وساطت شود تا سر و س__ام___ان بگي___رن____د» . (2)

بنابراين بااستفاده از آيه موردبحث و احاديث مربوطه نتيجه مى گيريم كه پيروان اسلام بايد سعى كنند به سادگى و بدون تكلفّات و هزينه هاى كمرشكن ، آن را در جامعه عملى و برگزار كنند و رسم هاى غيراسلامى را كه مانع اجراى اين امر مقدس در جامعه گرديده كنار بگذارند و تشويق در امر ازدواج مجردان و هرگونه كمك ممكن به اين امر باشند ،

مخصوصا اسلام در مورد فرزندان مسئوليت سنگينى بر دوش پدران افكنده و پدران و مادرانى را كه بى تفاوت

1- ميزان الحكمة ، جلد 5 ، صفحه 2254 .

2- مي__زان الحكمة ، جلد 5 ، صفحه 2254 .

ازدواج (21)

هستند شريك جرم انحراف فرزندان شمرده چنانكه در حديثى از پيامبر مى خوانيم :

«كسى كه فرزندش به حد رشد مى رسد و امكانات تزويج او را داشته است و اق_دام نمى كن_د و در نتيج_ه فرزند مرتكب گناهى شود اين گناه بر هر دو نوشته مى ش_ود و وى شري_ك گن_اه فرزند خواهد بود» .(1)

ترك ازدواج به خ_اط_ر ت_رس از فق_ر و كيفر آن

« ...اِنْ يَكُونُوا فُقَراءَ يُغْنِهِمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللّهُ واسِعٌ عَليمٌ : اگر چنانچه فقير و تنگدست باشند خداوند از فضل خود آنان را بى نياز مى سازد، خداوند واسع و

1- تفسي____ر مجم__ع البي___ان ، جل____د 7 ، صفح___ه 140 .

(22) ازدواج

آگاه است» .(1)

اِنْ : اگ__ر فقرا : نيازمندان فَضْل : كرم ، فزون_ى ، ب___رت_____رى

يَكُونُوا : باشند ، خواهن_____د ب__ود واسع ، وسعت دهن__ده ، گشايشگ_ر

عَليم : دانا يُغنى : غنى مى كند ، بى نيازمى سازد .

«ازدواج در اصل يك عمل مستحب مؤكد است و اما اگر كسى در اثر نداشتن همس_ر مرتك_ب گن_اه گردد در اين صورت واجب است زن بگيرد و خود را از ارتك__اب ب__ه ح__رام و از تحم___ل ن__اراحتى ه__اى جنس___ى نج___ات ده__د» .(2)

1- 33 / نور .

ازدواج (23)

از آنجا كه بسيارى از مردان و زنان براى فرار از زير بار مسئوليت الهى و انسانى ، عذرهايى از جمله نداشتن امكانات مالى را بيان مى كنند در آيه فوق صريحا گفته شده است كه «فقر» نمى تواند مانع راه ازدواج گردد بلكه چه بسا ازدواج سبب غنا

و بى نيازى مى شود دليل آن هم با دقت روشن مى شود ، زيرا انسان تا مجرد است احساس مسئوليت نمى كند نه ابتكار و نيرو و استعداد خود را به اندازه كافى براى كسب درآمد مشروع بسيج مى كند نه به هنگامى كه درآمدى پيدا كرد در حفظ و بارورى آن مى كوشد .

اما بعد از ازدواج شخصيت انسان اجتماعى مى شود و خود را شديدا مسئول حفظ همسر و آب_روى خان_واده و تأمي_ن وساي_ل زندگ_ى فرزن_دان آين_ده مى بيند ، به همين دليل در حفظ درآمدهاى خود و صرفه جويى آن ، تلاش مى كند .

بى جه__ت نيس__ت ك_ه در حديث_ى از امام ص_ادق عليه السلام م_ى خ___واني_______م :

1- توضيح المسائل ، مسأله 2452 .

(24) ازدواج

«روزى همراه همسر و ف__رزن__د اس_____ت» .(1)

و پيامبر اكرم مى فرمايند : «هركس از بيم تنگدستى ازدواج نكنداز مانيست» .(2)

و در حدي___ث ديگ__رى از پيامب___ر مى خواني_م :

«م_ردى خدم_ت حضرتش رسيد و از تهى دستى و نيازمندى شكايت ك_رد و پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «ازدواج كن، او هم ازدواج كردوگشايش دركار او پيدا شد» .(3)

و در حدي_ث ديگرى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله داريم :

«كسى كه ازدواج را از ترس فقر ترك كند گمان بد به خدا برده است زيرا

1- تفسير نورالثقلين ، جلد 3 ، صفحه 595 .

2- مي__زان الحكمة ، جلد 5 ، صفحه 2252 .

3- وسائ___ل الشيعه ، جلد 14 ، صفحه 25 .

ازدواج (25)

خداوند متعال مى فرمايد: «اگر آنها فقير باشند خداوند آنهاراازفضل خودبى نيازمى سازد» (1).

پيامبر اك__رم در م__ورد تقبي_____ح ت_____رك ازدواج مى ف___رم___اي________د :

«شرورترين افراد شما مجردها هستند و چنين اشخاصى برادران شيطان هستند» (2).

از اين احاديث استفاده مى شود كه ترك كننده ازدواج شخص بدبين ، عقده اى و همكار شيط_ان و گرفتار گناهان است .

البته

بايد به اين نكته نيز توجه شودكه اين قسمت ازآيه وظيفه افرادى را بيان مى كند كه زمينه و امكانات اوليه ازدواج رادرحداقل آن،دارامى باشند و به علت فقر و بى چيزى از تأمين زندگى آينده نگرانند و امّا اگر زمينه و امكانات اوليه ازدواج را فاقد باشند حك__م آن در آي__ه زير بي____ان مى شود .

1- وسائل الشيعه ، جلد 14 ، صفحه 24 .

2- جامع الاخبار ، صفحه 119 .

(26) ازدواج

« وَ لْيَسْتَعْفِفِ الَّذينَ لا يَجِ_دوُنَ نِكاحا حَتّى يُغْنِيَ_هُمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ... : و آنها كه وسيل_ه ازدواج ن___دارن_د ، باي_د عف_ت پيش_ه كنن__د ت__ا خداوند آنان را با فض_ل و ك____رم خ___ويش ب_ى ني____از س___ازد» .(1)

اصل عفاف و صبرجنسى براى مرد و زن در تمام موارد و مواقع لازم و ضرورى است ، آنجا كه انسان هيچگونه وسيله و زمينه ازدواج در اختيار ندارد و فاقد امكانات اوليه ازدواج _ ازقبيل مهر و كابين، نفقه و هزينه هاى لازم و امثال آن _ مى باشد و يا موانع بازدارنده ديگرى در ميان وجود دارد و يا تاكنون كسى آماده

1- 33 / نور .

ازدواج (27)

ازدواج با او نگرديده است و به هر صورت از ازدواج كردن عاجز و ناتوان و محروم مى باشد . اهميت بيشترى دارد و در اين گونه موارد اسلام يك وظيفه به دولت و مسلمانان متمكّن ديگر متوجه مى سازد كه تسهيلات ازدواج اين افراد را فراهم سازند و يك تذكر نيز به خود اين افراد مى دهد كه عدم تمكّن از همسرگزينى هيچگونه مجوّز فحشاء و بى بند و بارى و اشباع غريزه جنسى از طريق غيرمشروع نيست و اين گونه افراد بايد عفاف و صبرجنسى را پيشه خود سازند و از هرگونه گناه و آلودگى جنسى ، خود را پاك ،

پاكدامن و مصون نگه بدارند ، گرچه آزمايش بسيار سخت و دشوار است ولى خداوند به تدريج در نجات به روى آنها مى گشايد و وسايل و امكان_ات لازم ازدواج را ب___راى آنه_ا فراه_م مى س___ازد .

وَ لْيَسْتَعْفِفْ : بايد عفاف بجويد . بايد شرم و حيا كند .

(28) ازدواج

اَلَّذي__نَ : كس___ان_ى ك_ه ، جم__ع اَلَّ__ذى .

يَجِدُونَ : پي____دا مى كنن______د ، مى ي____ابن__________د . لا يَجِ_دُونَ : نمى يابند .

نِكاح : همس___رگ___زين_________ى ، ازدواج حَتّ_________ى : ت______________ا .

يُغْنى : غنى مى كن__د ، بى نياز مى س_ازد

پيامب__ر اك__رم راه حفظ و پاكدامنى و عفت را اين گون__ه بي__ان فرم__وده اند :

«اى جوانان ، هركس توانايى دارد ازدواج كند ، زيرا ازدواج سبب مى شود از نواميس مردم چشم فرو بندد و دامان خويش را از آلودگى به بى عفتى حفظ كند و هركس كه تواناي_ى ازدواج ن_دارد روزه بگي_رد ، زيرا روزه يكى از راه هاى مهار طغي_ان شه__وت جنس___ى اس______ت» .(1)

1- اص____ول ك____اف__ى ، جل__د 2 ، صفح___ه 79 .

ازدواج (29)

امام على مى فرمايند : «هرگاه خداوند براى بنده اش خير و خوبى بخواهد به او توفي_ق مى ده_د تا در ب_راب_ر خواسته هاى شكم و شهوت خود عفيف باشد» .(1)

ترك ازدواج در اديان ديگر

« فَنادَتْهُ الْمَلائِكَةُ وَ هُوَ قائِمٌ يُصَلّى فِى الْمِحْرابِ اَنَّ اللّهَ يُبَشِّرُكَ بِيَحْيى مُصَدِّقا بِكَلِمَةٍ مِنَ اللّهِ وَ سَيِّدا وَ حَصُورا وَ نَبِيّا مِنَ الصّالِحينَ : و هنگامى كه اودرمحراب ايستاده، مشغول نيايش بود ، فرشتگان او را صدا زدند كه : خدا تو را به "يحيى" بشارت مى دهد ، ( كسى ) كه كلمه خدا ( مسيح ) را تصديق مى كند و رهبر خواهد ب_ود و از هوس ه_اى سركش بركنار و پيامبرى از صالحان است .(2)

1- غرر الحكم

، جلد 3 ، صفحه 167 .

2- 39 / آل عمران .

(30) ازدواج

واژه «حَصُور» از «حَصْر» به معنى حبس گرفته شده ، در اينجا به معنى كسى اس_ت ك_ه خ_ود را از ه__وى و ه___وس ، من___ع ك_رده اس___ت ، اي_ن واژگ_ان ب_ه معنى كسى كه خ__وددارى از ازدواج م__ى كن_____د ، ني_____ز آم______ده اس____ت .

نخستين سؤالى كه در اينجا پيش مى آيد كه اگر «حَصُورا» به معنى ترك كننده ازدواج باشد ، آيا اين عمل براى انسان امتيازى محسوب مى شود كه درباره «يَحْيى» آمده است .

در پاسخ بايد گفت : اولاً هيچگونه دليل قاطعى بر اينكه منظور از «حَصُور» در آيه ترك كننده ازدواج است در دست نيست و هيچ بعيد نيست كه حصور در آيه به معنى ترك كننده شهوات وهوس هاودنياپرستى وصفتى همانند زهد بوده باشد .

ثانيا : يحي_ى ني_ز همانن_د عيس_ى بر اث_ر شراي_ط خ_اص زن_دگى و اجب_ار به سفره_اى متعدّد براى تبليغ آئين خ__دا ناچ__ار ب__ه مج_رّد زيست_ن ب_وده اس__ت .

و اين يك قانون كلّى براى همه نمى تواند باشد و اگر خداوند او را به اين صفت

ازدواج (31)

مى ستايد به خاطر اين است كه او بر اثر شرايطى خاص ازدواج نكرد ولى در عين حال توانست خود را از گناه حفظ كند و به هيچ وجه آلوده نشود ، به طور كلى قانون ازدواج يك قانون فطرى است و در هيچ آئينى ممكن نيست حكمى برخلاف اين قان_ون فطرى ، تشريع گردد . بنابراين نه در قانون اسلام و نه در هيچ آئين ديگرى ترك ازدواج كار خ_وبى نب_وده است .

ه_دف از ازدواج سكونت و آرامش است

« وَ مِنْ اياتِهِ اَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ اَنْفُسِكُمْ اَزْواجا لِتَسْكُنُوا اِلَيْها وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً

وَ رَحْمَةً اِنَّ فى ذلِكَ لاَياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّروُنَ : و از نشانه هاى او اينكه همسرانى ازجنس خودشما براى شماآفريد تا دركنارآنهاآرامش يابيد و در ميانتان مودّت و رحمت قرار داد ، در اين نشانه هايى است براى گروهى كه تفكّ__رمى كنن_د» .(1)

(32) ازدواج

آي_ات : نشانه ها خلَقَ : خلق كرد، آفريد اَزْواجا : همس____ر

تَسْكُنُوا : آرامش باطن وانس بگيرند جَعَ_لَ : قرار داد مَوَدَّة : دوست____ى

رَحْمَة : مهربانى يَتَفَكَّرُون : مى انديشن_د ، تفك_ر مى كنن__د

خداوند در اين آيه مى فرمايد : «ديگر از نشانه هاى خدا اين است كه از جنس خودتان همسرانى براى شما آفريد تا در كنار آنها آرامش يابيد» و از آنجا كه ادامه اين پيون_د در مي_ان همس_ران خصوصا و در ميان همه انسان ها عموما ،

1- 21 / روم .

ازدواج (33)

نياز به يك جاذبه و كش_ش قلب_ى و روحان_ى دارد به دنب_ال آن اضاف_ه مى كن_د : «و در مي_ان شم_ا م___ودت و رحم____ت ق______رار داد» .

جالب اينكه قرآن در اين آيه هدف ازدواج را سكونت و آرامش قرار داده است و با تعبير پرمعنى «لِتَسْكُنُوا» مسائل بسيارى را بيان كرده است و نظير اين تعبير در آيه 189 سوره اعراف ني__ز آم__ده است .

به راستى وجود همسران با اين ويژگى ها براى انسان ها كه مايه آرامش زندگى آن ها است يكى از مواهب بزرگ الهى محسوب مى شود ، اين آرامش از اينجا ناشى مى شود كه اين دو جنس مكمّل يكديگر و مايه شكوفايى و نشاط و پرورش يكديگر مى باشند به طورى كه هريك بدون ديگرى ناقص است و طبيعى است كه ميان يك موجود و مكمل وجود او چنين جاذبه نيرومندى وجود داشته است و همچني__ن اين آرامش و سك__وت هم از نظر

جسمى است و هم از نظر روحى ، هم از جنبه ف__ردى و هم اجتماع_ى .

هنگامى كه انسان از مرحله تجرّد گام به مرحله زندگى مى گذارد شخصيت

(34) ازدواج

تازه اى در خود مى يابد و احساس مسئوليت بيشتر مى كند و اين است معنى احساس آرامش در سايه ازدواج .

و اما مسأله «مودّت» و «رحمت» ، در حقيقت ملاط و چسب مصالح ساختمانى جامعه انسانى است چراكه جامعه از فرد فرد انسان ها تشكيل شده ، اگر اين افراد پ__راكن__ده و آن اج__زاء مختل__ف با ه__م ارتب__اط و پي__وند پي__دا كنند ج__امع_ه اى به وجود نخواهدآمد.

ف_رق مي__ان «م_ودّت» و «رحم_ت» ممك_ن اس_ت از جه_ات مختل_ف باش____د .

1 _ «مودّت» انگيزه ارتباط در آغاز كار است ، اما در پايان يكى از دو همسر ممك_ن اس___ت ضعي_ف و ن_ات___وان گ___ردد و ق_ادر ب__ر خ__دمت_ى نباش_د «رحم__ت» ج__اى آن را مى گيرد .

2 _ «م_ودّت» در م_ورد بزرگتره_ا اس_ت كه مى توانن_د نسب_ت ب_ه ه_م خدمت

ازدواج (35)

كنند اما ك__ودك_ان و فرزن___دان در ساي____ه «رحم____ت» پ___رورش مى يابن___د .

3 _ «مودّت» غالبا جنبه متقابل دارد ، امّا رحمت يك جانبه و ايثارگرانه است ، زي_را ب_راى بق_اء يك خان_واده خدم_ات متقاب_ل لازم اس_ت ك_ه سرچشم__ه آن م_ودت اس_ت و گاه خدمات ب_لاع_وض ك__ه ني__از ب__ه ايث__ار و «رحم___ت» دارد .

البته خداوند آيه «مودّت» و «رحمت» را ميان دو همسر بيان مى كند و اشاره دارد كه خانواده بدون اين دو اصل امكان پذير نيست و از ميان رفتن اين دو پيوند و حتى ضعف و كمب_ود آن ، مايه ه_زاران بدبخت_ى ، ناراحتى ، اضطراب در خانواده و جامعه است .

ازدواج وسيله اى براى حفظ نوع بشر و وسيله اى براى تربيت فرزندان صالح

« نِساؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ فَأْتُوا حَرْثَكُمْ اَنّى

شِئْتُمْ وَ قَدِّمُوا لاَِنْفُسِكُمْ وَ اتَّقُوا اللّهَ وَ اعْلَمُوا اَنَّكُمْ مُلاقُوهُ وَ بَشِّ_رِ الْمُؤْمِنينَ : زنان شما موضع كشت شمايند پس

(36) ازدواج

هرگاه كه خواستيد مى توانيد با آنها آميزش نمائيد و براى خودتان پيش فرستيد و تق_وا بورزي_د و بدانيد او را ملاقات خواهيد كرد و به مؤمني_ن بش_ارت رحم_ت ده» (ب__ا تربي__ت فرزند خوب اثر نيك__ى ب__راى خ__ود از پي__ش بفرستي__د) .(1)

در اين آيه زنان تشبيه به مزرعه شده اند و در حقيقت موقعيت زنان مانند زراعتى است كه احتياج به زمين مساعد و تخم سالم و آبيارى به موقع دارد تا بهره بدهد و در حقيقت قرآن مى خواهد با اين بيان ضرورت وجود زن را در اجتماع انسانى مجسّم كن_د كه زن يك وسيل_ه اطف_اء شه_وت نيس_ت ، بلكه وسيله اى است براى حفظ حيات نوع بشر .

هم__انط___ور ك__ه انس__ان ب__راى ادام__ه زن__دگ__ى به تغ__ذيه نياز دارد و

1- 223 / بق__ره .

ازدواج (37)

بدون كشت و زرع مواد غذاي_ى حيات او تأمين نمى شود ، براى ادامه نوع خود نيز ني__ازمن__د به وج__ود زن اس__ت .

«حَرْثَ» مصدر است و به معنى بذرافشانى است و گاهى به محل زراعت كه «مزرعه» مى باشد اطلاق مى شود .

«اَنّى» از اسماء شرط است و غالبا به معنى «مَتى» كه به معنى زمان است استعمال مى شود و گاهى به معنى كلان هم استعمال مى شود . از كلمه «اَنّى» اگر زمانيه باشد توسعه در زمان آميزش جنسى با زنان استفاده مى ش_ود كه شامل تمام ساعات شب و روز مى گردد يعنى آميزش جنسى در هر ساعتى مج_از است و اگ__ر مكانيه باشد ، منظور توسعه در مكان و محل و چگونگى آميزش اس__ت .

جامعه اسلامى

براى بقاى نوع و نسل محتاج به زنان است زيراكه خداوند تكوّن انسان و مصوّر شدن او را در رحم زنان مقرر نموده و مردان را جزئى از

(38) ازدواج

آن قرار داده و هدف از ازدواج و آميزش جنسى تنها لذت و كامجويى نيست بلكه بايد براى ايجاد و پرورش فرزندان شايسته استفاده نمود تا وسيله اى براى ياد خدا و ذكر او باشد و فرزندان صالح كارهاى نيك انجام دهند و خير و ثوابش عايد خود و پدر و مادر خود باشد . پس منظور از «قَدِّمُوا لاَِنْفُسِكُمْ» پيش فرستادن عمل صالح براى قيامت است . در آخر آيه توصيه به تقوى مى نمايد : در آميزش هم بايد رعايت تقوى بشود و از حدود و مقررات آن تجاوز ننمايند و بدانند كه سرانجام كار در قيامت با خداوند است و مؤمنين را بشارت دهند به پاداش اعمال نيكشان .

در حديثى از پيامبر اك__رم صلى الله عليه و آله نق___ل ش____ده اس___ت ك____ه ف___رم____ود :

«هنگامى كه انسان بميرد برنامه عمل وى نيز تمام مى شود و ديگر نمى تواند پس اندازى براى خويش تهيه كند مگر به وسيله سه چيز كه اگر آنها را داشته

ازدواج (39)

باشد پس از مرگ براى او نتيجه بخش خواهد بود. «صدقه جارية» آثار خيرى كه در مجراى منافع اجتماعى همواره به كار گرفته شود . همچون مسجد ، مدرسه ، بيمارستان و مانند آن ، «آث__ار علم__ى» چون تأليف_ات كت__اب و ي_ا پ_رورش ش__اگ__رد . «پ_رورش ف__رزن_دان ص__ال_ح» كه ب_راى پ_در و م_ادر خ_ود ب_ا عم_ل و سخ__ن طل__ب آم___رزش كنن___د» .

بنابراين مى توان نتيجه گرفت كه ثمره اصلى ازدواج ، داشتن فرزندان صالح است و تم_ام لذاي_ذ طبيع_ى

و پ_اداش اخ_روى و انس و محبت ها در ميان زن و شوهر ، براى تحمّل تربيت و توليد فرزندان استوار است و لذا روايات اسلامى پيروان خود را براى تزوي_ج با افراد زياد تشويق نموده اند . مولا على عليه السلام از پيامب_ر خدا نقل مى كند كه فرمودند :

«هركس دوست دارد پيرو آئين من باشد بداند كه ازدواج جزئى از آئين من

(40) ازدواج

است سعى كنيد كه به وسيله ازدواج بچّه دار شويد زيرا در ميان ساير امّت ها ، به زيادى پيروانم مباهات مى كنم» .(1)

آث_____ار دني______وى ازدواج

ازدواج علاوه بر اينكه تكليف دينى و سنت الهى و نبوى است ثمرات و ميوه هاى شيرين نيز دارد ، يك انسان متأهل علاوه بر تعبد و پيروى از دستورات الهى با ازدواج خويش سعادتمند شده و از مرز انزوا و تجرّد به كانون اجتماع و مسئوليت قدم مى گذارد و متقابلاً از سوى ديگران و اجتماع مردم اعتبار و ارزش بيشترى كسب مى كند و مورد احترام و استقبال ساير انسان ها قرار مى گيرد . عاطفه انسان دوستى و به ويژه عواطف پدر و مادرى در چنين فردى شكوفا

1- وسائل الشيعه ، جلد 14 ، صفحه 3 .

ازدواج (41)

مى شود و هرگاه يك موضوع ناراحت كننده و يا احيانا انحرافى پيش آيد به كانون مقدّس خانواده پناه مى برد و بااعصابى آرام وآرامش خاطر به كار خودمى پردازد .

بنابراين ضرورت ازدواج بر تمام انسان ها كه غريزه خود را از بين نبرده و اه__ل فحشاء نمى باشد معلوم است .

امام صادق عليه السلام نقل مى كنند : «كه جوانى به محضر مبارك رسول خدا آمده و از فقر شكايت كرد ، پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به عنوان چاره جويى فرمود : برو ازدواج كن . يكى از اصحاب رسول خدا

صلى الله عليه و آله ، آن جوان را ديده و گفت : من دختر زيبايى دارم و مى خواه_م او را بر تو تزوي_ج كن_م و آن ج_وان ني_ز سفارش رسول خدا را جامه عمل پوشانيد و خداوند نيز در روزى او گشاي_ش عجيبى فراهم ك___رد» .(1)

1- شرح من لا يحضر ، جلد 8 ، صفحه 84 .

(42) ازدواج

همچنين رس_ول خ___دا دست___ور مى دهند كه با ازدواج كردن و تشكيل خ_ان_واده ، گش_ايش روزى و توسعه زن__دگ___ى خ___ود را فراه__م سازي___د .(1)

ام__ام ص__ادق عليه السلام مى فرمايند : پي___امب___ر اك___رم صلى الله عليه و آله ف_رم_وده اس___ت:

«ديدار و برخورد به نامحرم از كارهاى شيطان است ، هركس نگاهش به نامحرم افتاد و تأثير پذيرفت به سراغ همسرش برود» .(2)

اين نشان مى دهد كه مرد در مواقع تحريك بايد همسرى داشته باشد تا آرام__ش خ_اط_ر خ__ود را حفظ كند .

از اين چند حديث نتيجه مى گيريم كه آرامش خاطر و ت_لاش در اجتم__اع و

1- سفين_______ة الب___حار ، صفح____ه 561 .

2- ف__روع ك__افى ، جل_د 5 ، صفح__ه 494 .

ازدواج (43)

اعتماد مردمى و گش__ايش روزى و فرزن__دان صالح از آث_ار دنيوى ازدواج است .

آث___ار اخ___روى ازدواج

علاوه بر آثار دنيوى ازدواج كه فرزندان صالح شاخص ترين آنها است از نظر معنوى نيز اين عمل خداپسندانه مورد توجه مى باشد ، ازدواج انسان را از گناهان بازداشته و عامل تقرّب در پيشگ_اه خداون_د اس_ت اي_ن سن_ت نب_وى پاداش عبادت را دو چن_دان نموده و خ_ود نيز از بهترين طاعات الهى محسوب مى گ_ردد .

رس_ول خ_دا مى فرماي_د : هرك_س دوس_ت دارد عاقب_ت ب_ه خي__ر باش__د و باايم__ان ك_امل و ب__ا دل_ى پ_اك از دني_ا ب_رود حتم_ا ب_اي_د مت__أه__ل باش__د» .(1)

همچنين مى فرمايد : «بيشتري__ن اف_راد اه___ل آتش

، مج_رده__ا هستن__د» .(2)

1- وسائل الشيعه ، جلد 14 ، صفحه 4 .

2- روضة المتقين ، جلد 8 ، صفحه 86 .

(44) ازدواج

همچنين مى فرمايد : «پاداش دو ركعت نمازى كه شخص متأهل انجام مى دهد، از هفتاد ركعت نماز شخص مجرّد بالاتر است» .(1)

از اين احاديث به دست مى آيد كه ازدواج موجب مصونيت از ارتكاب به گناه و تحصي___ل رض__ا و ق__رب درگ___اه اله__ى اس_ت .

ازدواج ب__ر پ____اي____ه ايم__ان و اخ___لاق

همسر موجودى است عاطفى كه انسان تصميم مى گيرد يك عمر زندگى مشترك با وى را آغاز كند و اسرار بيرونى و درونى زندگى خويش را در اختيار او بگذارد و آن چنان روابط نزديكى با وى پيدا كند كه تشبيه آن در كسى متصوّر

1- جواهر الكلام ، جلد 29 ، صفحه 12 .

ازدواج (45)

نيست و لذا در هنگام ازدواج بايد متوسّل به خدا شده و از وى استمداد نمود و علاوه بر آن سزاوار است كه از هيجان زدگى و ذوق زدگى و از هوى و هوس در انتخاب همسر كاملاً اجتناب نموده و با پدر و مادر و افراد ديندار در اين زمينه مشورت كند و صفات همس_ر ، ب_ه وي_ژه ديان_ت و فرهن_گ و اخ_لاق او را در نظ__ر بگي__رد و آن گ_اه ب_ه اي_ن ام_ر مقدّس اق___دام نمايد .

امام صادق عليه السلام مى فرمايد : «ه_رگ_اه كس_ى از شم_ا قص_د ازدواج ك_رد سزاوار است دو ركعت نمازبخواند و خ_دا را بخواهد كه همس_رى عفي_ف و امين ، با دي_انت و متواضع و حافظ ناموس ، نصيب وى كند» . (1)

رس___ول خ_____دا مى فرماين___د :

«هر گاه خواستگارى ب_ه سراغ شما آمد كه داراى "ديان_ت و اخ_لاق" نباش___د ،

1- جواه__ر الك_لام ، جلد 21

، صفحه 39 .

(46) ازدواج

او را ردّ كني_د والاّ فتنه و فساد روى زمين را فرا مى گيرد» .

ازدواج برپايه م_اديات و شه_وت

ازدواج براساس هوس ، جاه طلبى ، مال اندوزى و غيره معمولاً نتيجه اش ندامت و پشيمانى است زيرا اين قبيل ازدواج ها بر مبناى غرض هاى غيرمنطقى و بدون ريشه صورت مى گيرد و موقع برخورد با كوچك ترين مانع__ى از ه___م مى پاشد .

رسول خدا مى فرمايند: «هنگامى كه مردى با زنى به جهت ثروت و زيبايى اش ازدواج كند، ازآن بهره مندنمى شود اما اگرازدواج براساس دين و تقوا بوده باشد، خداوند مال و زيبايى نيز به وى عطا مى فرمايد زيرا در سايه دين و كمالات معنوى رضايت و خشنودى شوهرش رافراهم مى سازد» .(1)

1- روضة المتقين ، جلد 8 ، صفحه 114 .

ازدواج (47)

و همچنين مى فرمايد : «كسى كه با زنى به جهت مال و منالش ازدواج كند ، خداوند او را به آن ثروت واگذار مى كند و هركس به جهت زيبايى زن با وى زناشويى كند، سرانجام پشيمان گردد اما اگر ديانت و تقواى كسى را در نظر بگيرد ، خداوند همه اين ها را به وى مرحمت مى فرمايد» .(1)

از اين احاديث نتيجه مى گيريم كه ازدواج برپايه ماديات و شهوات، در صورتى كه ديانت و تقوا و اخلاق اسلامى بر آنان حاكم نباشد ، بدون ترديد نتيجه اش ن__دامت و پشيم_ان_ى خ_واه_د بود .

پيش از انتخاب همسرچه بايدكرد؟

چون مسأله «ازدواج» يك موضوع حساس و سرنوشت ساز است و در زندگى

1- جواهرالكلام ، جلد 29 ، صفحه 32 .

(48) ازدواج

هركس جنبه بنيادى دارد لذا اشخاص اقدام كننده به اين امر مقدّس ، وظيفه دارند از پيشگاه خداوند استمداد جسته و با دعا و نيايش و توكل بر الطافت الهى در انتخاب همسر دقت كافى به خرج دهند .

اميرمؤمنان على صلى الله عليه و آله مى فرمايند : «پيوسته انواع بلاها و مشكلات خويش را پيش از وقوعش از طريق دعا و نيايش پيشگيرى نمائيد و

شكّى نيست كه همسر نامطلوب از دردناك ترين مصيبت ها و بلاها به شمار مى آيد و بالعكس ، همسر صالح و شايسته از بزرگ ترين نعمت هاى اله_ى اس_ت و هي_چ موهبت_ى از نعمت هاى دنيوى به پاى آن نمى رسد» .(1)

از حضرت امام صادق عليه السلام آمده است كه : «هنگامى كه اراده ازدواج نمودي_د ،

1- ف__روع ك__اف__ى ، جل__د 5 ، صفح__ه 327 .

ازدواج (49)

ابتدا دو ركعت نماز خوانده و سپس حمد و سپاس الهى بگوييد و آن گ_اه دس_ت به دعا برداشته و بخوانيد : خدايا ! م_ن اراده ازدواج دارم ، همسرى را برايم روزى كن كه از نظر عفّت عمومى خويشتن دار باشد و ناموس و مالم را حفظ كند ، روزى او فراوان و بركتش عظيم باشد ، اى خدا ! از وى فرزندى پاكيزه برايم روزى فرما كه در طول حيات و پس از مرگم جانشين صالحى براى من گردد» .(1)

ه__م كُفْ_و ب____ودن در ازدواج

هم كفو بودن دو همسر ، يعنى : تناسب ، همتايى ، هماهنگى ، همشأنى ، سنخيّت ، كفائت و هم ط__رازى بي__ن دختر و پسر و به اصطلاح با هم جور درآم_____دن زن و ش_____وه____ر .

1- وسائل الشيعه ، جلد 14 ، صفحه 79 .

(50) ازدواج

ازدواج نوعى «تركيب بين دو انسان و دو خانواده» است . زندگى مشترك يك پديده مركب است كه اجزاى اصلى و اساسى آن «زن و مرد» مى باشد هر قدر بين اين دو عنصر ، هماهنگى ، همفكرى ، تناسب و سنخيّت روحى و اخلاقى و جسمى باشد اين «تركيب» استوارتر ، مستحكم تر ، پرثمرتر ، شيرين تر ، لذت بخش تر و جاودانه تر خواهدبود و هرچه اين تناسب و هماهنگى كمترباشد زندگى سست تر ، تلخ تر

، ناپايدارتر خواهد بود .

دو انسانى كه در كنار هم قرار مى گيرند و مى خواهند يك عمر با هم زندگى كنند و در همه امور شريك باشند و تصميم هاى مشترك بگيرند و فرزندانى را به وج__ود آورند و ت__ربيت كنن__د و به سع___ادت ب__رس__انند، حتما بايد هماهنگ و ه__م سنخ و كف__و ه_م ب_اشند.

متأسفانه در مسأله «انتخاب همسر» معمولاً به «خوب بودن عرفى» اكتفا

ازدواج (51)

مى شود و به «هم كف__و بودن» دختر و پسر ، توجه كمترى مى كنند و حال آنكه محور معيارهاى انتخاب همسر ، همين «همتايى» است .

ت__وج__ه !

همتايى و هماهنگى و تناسب صددرصد ، امكان ندارد ؛ زيرا هر «انسانى» داراى مغز ، روح ، اخلاق ، تربيت ، محيط و خانواده مخصوص به خود است و با ديگرى فرق و فاصله دارد اما بايد كوشش كرد هرچه قدر ممكن است اين فاصله كمت__ر باشد .

هم__ان ط__ور كه خ__داون__د در قرآن مجيد فرموده :

« اِنَّ الاِْنْس_انَ خُلِ_قَ هَلُوع_ا : همان_ا انس_ان حريص و بى صبر خلق شده» .(1)

1- 19 / معارج .

(52) ازدواج

و از سوي__ى اگر به انس_ان ش_رّ و زيان_ى رس_د سخ_ت بى ق_رارى مى كن_د كما اينك__ه خ__داون___د فرم_____ود :

« اِذا مَسَّ_هُ الشَّ_رُّ جَ_زوُع_ا : (1)

ازآنجائى كه انسان هاى معمولى مثل ما، نمى توانند همچون بزرگان دين و اولياى الهى دربرابرسختى ها وناملايمات تحمّل داشته باشند، ازاين رو عجولانه تصميم گرفته و اقدام مى كنند و در اطراف اهداف خودشان به درستى فكر نمى كنند و در نتيجه ، ممك_ن است عواقب غيرقابل جبرانى اتفاق بيافتد و آنها را از هيّ__ز زن__دگى س__اقط سازد .

1- 20 / معارج .

ازدواج (53)

در مورد خانواده نيز اين قاعده ، صادق است و اين طور نيست كه همه بتوانند

در مقابل ناملايمات زندگى دوام بياورند و اگر آمار طلاق را در سال هاى اخير مطالعه كنيم اين گفتار تصديق خواهد شد .

براى همين منظور به داستانى در رابط_ه ب_ا حض__رت ن__وح استن__اد كني__م .

در روايت آمده است كه حضرت نوح عليه السلام مستجاب الدعوه بوده است يعنى خداوند متعال هر دعايى را كه حضرت نوح مى كرد فورا اجابت مى نمود ، او همسرى بدخلق و بدزبان داشت و با زخم زبان هايى كه مى زد ، دائم آن حضرت را ناراحت مى كرد . اصحاب و هواداران آن حضرت به او گفتند : «يا نوح تو كه مستجاب الدعوه هستى چرا همسرت را نفرين نمى كنى تا خداوند او را نابود ساخته تا از دست او آسوده خاطر باشى ؟» حضرت در پاسخ فرمود : «اگر من مستجاب الدعوه شدم به خاط_ر صبرى است كه در بدى ه__اى همس_رم داشتم» .

با نقل اين داستان كاملاً مشخص مى شود سختى هاى زندگى ، كه برخى واقعا

(54) ازدواج

كمرشكن و غيرقابل تحمل است مثل همين داستان ، ايمان راسخ مى خواهد تا انسان بتواند باگذشت فراوان درحقيقت با ايثار زندگى كفه ترازو را متعادل سازد.

و مراداز مطرح كردن اين مسائل پيشگيرى از اين حوادث مى باشد پس بايد قبل از ازدواج به موارد زير دقت شود تا اينكه دست بسته، تسليم نامرادى هاى زن__دگ__ى نش__وي_م.

ذكر مص__اديقى از هم كف_و بودن در عصر كنونى

ذكر مص__اديقى از هم كف_و بودن در عصر كنونى

از جمل_ه عوام_ل ، ه__م كف__و ب__ودن ، چ___ه از لح__اظ ش_رع___ى و چ__ه از لح__اظ اخلاق__ى ، عُرف___ى و منطق___ى عبارتن__د از :

1 _ همتايى در ايمان

ايمان يكى از اركان مهم قوام و دوام زندگى محسوب مى شود و با وجود ايمان واقعى ، بسيارى از مشكلات از مي__ان مى رود ، چ__راك__ه مؤمن باور دارد با

ازدواج (55)

صبر ، پيش خداوند مأجور بوده و اين ايثار و گذش_ت بى پ_اداش نخ__واه__د ماند .

اينجا است كه بايد تا مى توانيم اعتقاداتمان را نزديك ساخته و با تقرب آن درك بيشتر نسبت به همديگر ايجاد خواهد شد .

فرض كنيم دو زوج به خاطر مشكلات اقتصادى با هم اختلاف داشته باشند ، زن به خاطر چشم و هم چشمى ، از شوهرش بيش از توان مالى او درخواستى را داشته باشد و او را در فشار قرار دهد و از او بخواهد به هر نحو ممكن خواسته او را اجابت كند و شوهر با منطق به او يادآورى كند و بگويد : «اگر من خواسته تو را برآورده كنم لازمه اش تجاوز به حقوق ديگران و غصب مال ديگرى است و سرانجام اين كار دخ___ول در آت_ش جهن_م خ__واه_د ب_ود ، ب__ا اي_ن منط_ق اگر زن معتق_د ب__ه خ_دا و روز ج__زا باش__د ، نصيح_ت دلسوزان_ه شوه__ر در او ت___أثي__ر گ__ذاشت__ه و او نفس س__ركش را در ج__اى خ__ود خ___واه__د نش__اند .

(56) ازدواج

پس با يكى شدن اعتقاد ، اين مشكل برطرف شد اما اگر خداى ناكرده اين اعتقاد درهمسر نبود يكى از دو كار، بايد صورت بگيرد ، يا بايد دعوا به راه افتد و با مرافعه ، زندگى را تلخ نمود و اين اختلاف ممكن است

سرانجام به طلاق منجر شود و يا اين كه به خواسته همسر تسليم شود و معلوم است عاقبت اين اطاعت او را به دزدى و غصب مال ديگرى و نهايتا ، به ظلم خواهد كشاند كه نتيجه اين كار در دنيا زندان و حبس و آبروريزى و در صورت_ى كه توب_ه نكرده باش_د در آخرت ، عذاب الهى است .

از اين سخن ، نتيجه مى گيرم كه تفاهم اعتقادى زوجين و ايمان آنها ، نقش ارزنده اى در رفع موانع و مشك___لات زندگ___ى زناش__وي___ى ايف___ا مى كن____د .

2 _ همت___اي_ى در س__ن

اصولاً هرچه سن به هم نزديك تر باشد تفاهم بيشتر خواهد بود به طور مثال

ازدواج (57)

دو بچه هنگامى كه بازى مى كنند هرچه سن آن ها به هم نزديك تر باشد از بازى بيشتر لذت مى بردند و در صورتى كه اين بچه نتواند با هم سنّ خود بازى كند در طول زمان از بازى كردن خسته شده و با بهانه هاى مختلف اسباب ناراحتى اطرافيان را فراهم مى كند .

و اين چنين است در ساير موارد مثل دوست هم سن ، از آنجايى كه عواطف و سليقه ها و درك انسان ها متفاوت است در صورتى كه تفاوت سنى زياد باشد اين اختلاف سليقه ها بيشتر نمود خواهد كرد و احتمال مصالحه كمتر خواهد بود از اين رو در صورت مراعات نكردن اين قاعده تفاهم و همگونى شدن نيز مشكل خواهد بود ول_و اينك_ه ممك_ن اس_ت در چن_د م_ورد مح_دود ، اين تفاهم خيلى بيشت___ر ب__وده ب__اش_د .

ع_لاوه بر اينك_ه تف_اوت سن_ى در زندگ_ى زوجين ، در صورتى كه ازدواج

(58) ازدواج

تحميل_ى باش_د تأثير دارد در نگاه عرف و جامعه نيز تأثير داشته و آنها را به طور غيرمستقيم

در دخال__ت دادن ب__ه ام__ور خ_ان_واده ه___ا وادار مى س__ازد .

تناسب سنى كه مورد قبول تمام روان شناسان و عرف مى باشد و عقل نيز به آن مهر تأييد زده و همچنين با مقايسه سن تكليف شدن دختر در اسلام كه نه سالگى است و پسر كه پانزده سالگى است «6 سال» مى باشد يعنى از آنجايى كه دختر شش سال زودتر بالغ مى شود بهتر است پسر چندسالى از دختر بزرگ تر باشد .

البته اختلاف سن مرد با زن يكى از شرايط ايجاد ازدواج مطلوب است نه همه آن. لذا در مواردى ممكن است باشد كه سن زن و مرد هنگام ازدواج يكسان و يا زن از م_رد بزرگ ت_ر ب_ود و اين طب_ق تواف_ق زن و م_رد صورت گرفته و مشكلى نيز به هم_راه نداشت_ه باش_د . طبع_ا رعاي_ت ديگر شرايط و محاسن ازدواج

ازدواج (59)

مطلوب مى تواند اين نقص را بپوشاند .

3 _ همت__________اي__ى در دان___ش

يكى ديگر از ويژگى هايى كه در بهتر شدن زندگى مشترك مؤثر است همتايى در دانش است به اين معنى كه در انتخاب همسر آينده دانش و علم او را نيز لحاظ كنيم و اينج__ا دو س__ؤال پيش مى آيد :

1 _ نقش س__واد و دان_ش در سرن__وش___ت انس____ان چق_____در اس_______ت ؟

2 _ آيا بهتر است همسرى كه انتخاب مى كنيم با سواد باشد يا فرق نمى كن__د ؟

مردم عوام ، بى سوادى را مانند كورى مى پندارند يعنى همان گونه كه انسان هاى كور از ديدن يك سلسله واقعيات خارجى محروم اند اشخاص بى سواد نيز از درك بعضى از واقعيات عاجزند يعنى اگرچه دوست دارند آن واقعيات را درك كنند اما چ_ون درك آن ب_ه علم و دانش بستگى دارد لذا مح_روم ان_د و ب_راى

(60) ازدواج

اينكه بتوانند درك

كنند بايد باسواد شده و از طريق علم آن واقعيات را لمس كنند .

قرآن كريم نيز با اين استناد كه خود مردم نيز بين عالم و جاهل فرق مى گ__ذارن__د م__ى ف__رم__اي__د :

« ... هَلْ يَسْتَوِى الَّذينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذينَ لا يَعْلَمُونَ اِنَّما يَتَذَكَّرُ اوُلُوا الاَْلْبابِ : ... يعنى آيا آنهايى كه مى دانند با آنهايى كه نمى دانند يكسان هستند تنها خردمندان متذكر مى شوند و همچنين پرواضح است كه فرق علم با جهل ، مثل فرق نور با ظلم__ت و ت__اريك____ى است».(1)

خداون__د متعال مى فرمايند :

« ... قُلْ هَلْ يَسْتَوِى الاَْعْمى وَ الْبَصيرُ اَمْ هَلْ تَسْتَوِى الظُّلُمتُ وَ النُّورُ : ... اى

1- 9 / زمر .

ازدواج (61)

پيامبر _ به م_ردم _ بگ_و آي_ا ك_ور و نابين_ا ، با بين_ا يك_ى اس_ت و آي_ا تاريكى ه__ا با ن_ور يك___ى اس_ت» .(1)

همانطور كه مشاهده مى شود قرآن مجي_د مث_ل عل_م و جه_ل را ، مث_ل ن__ور و ظلم____ت م__ى دان_____د و پن____د و درك را در س__اي____ه عل____م م___ى دان__د .

البته مراد از علم آن علومى است كه در راه تكامل و رشد انسانى به كار گرفته شده باشد ، مثل علم اتم شناسى كه در نيروگاه برق مورداستفاده قرار گرفته كه در راستاى سعادت بشر مى باشد اما همين علم در صورتى كه جهت ساخته شدن بمب اتمى به كار گ__رفت__ه ش__ود از ب_دت_ري_ن عل_وم خواهد بود و همچنين است ساير علوم.

1- 16 / رعد .

(62) ازدواج

ما از دو راه مى توانيم به چيزهايى كه نم__ى داني__م آگ__اه__ى پي__دا كني___م :

اول اينكه : آنچه كه در محيط خارج وجود دارد ببينيم و اسم آنها و رابطه ما بين آنها را پرسيده و به خاطر بسپاريم و

اين علمى است كه به مرور زمان بشر از اطرافيان خود آموخته است . نحوه خوردن خوابيدن ، پوشيدن ، راه رفتن و صدها كار ديگر را مى توان از اين قبيل علوم دانست .

دوم اينكه : انسان علاوه بر علم به ضروريات ، علاقه مند دانستن و فهميدن چيزهايى مى باشد كه در قبل از او بوده و يا نخواهد بداند ماوراى اين جهان چه خبر است. دانستن اين قبيل موضوعات احتياج به داشتن سواد است. چرا كه بدون سواد امكان فهميدن مسائل گذشته وجود ندارد و در مورد ماوراى ماده، نيز نياز ب_ه س_واد داري_م و ه__ر چ__ه س__واد و دانش بيشت__ر ب__اش__د بيشت__ر مى توان مجه__ولات را درك ك__رد و بر آنها فائق شد .

ازدواج (63)

از جمله موضوعات نيازمند به سواد و دانش زندگى است و معلوم است كه همه چيز را نمى شود به تجربه واگذار نمود يعنى نمى شود گفت : «حالا اين كار را هم انجام دهيم اگر نتيجه مطلوبى داد چه بهتر و اگر نه ، ديگر آن را انجام نمى دهيم» چون تجربه كردن چيزى ، شايد سال ها وقت ببرد و چه بسا هيچ وقت نتوان از تلخى حتى يك تجربه بيرون آمد . اينجاست كه بايد از تجارب و ان__دوخت__ه ه__اى ديگ__ران استف__اده نم__ود و آن هم تنه__ا ، ك__اف__ى نمى باشد .

پس ما مى توانيم به وسيله دانش و با مطالعه در اطراف انواع زندگى و حالات اشخ_اص ، زندگ_ى خوب را انتخاب كنيم و با اجراى آن سرنوشت خود را رقم بزنيم .

همانطور كه قبلاً گفته شده يكى از اهداف ازدواج ، تداوم نسل مى باشد و خوبى يا بدى نسل آينده به طور مستقيم

به خوبى و بدى نسل حاضر ، بستگى

(64) ازدواج

دارد و در صورتى كه نسل حاضر با بينش و توان علمى مناسب به تربيت فرزندان خود بپردازد ، فرزندانى پربار و داراى فرهنگ غنى تحويل جامعه خواهد داد و راه تعقّل و تفكّر انسان را براى دستيابى به زندگى بهتر و جامعه متعالى باز نموده و در نتيجه انسان ها يكى پس از ديگرى بهتر خواهند شد .

با اين بيان نتيجه مى گيرم كه سواد و دانش همسر آينده _ زن يا مرد _ در بارورى خوب فرزندان ، تأثير مثبت دارد به همين جهت بهتر است كه در انتخاب همسر ، ميزان س_واد او را نيز به عنوان يكى از ويژگى هاى مهم لحاظ نمود و اين ويژگى در زن و مرد ، هرچه بيشتر باشد نتيجه بهترى خواهد بخشيد . اما ممكن است كسانى بگويند : «م_رد اگ_ر باس__واد باش__د بهت__ر اس_ت اما زن اگ_ر بى س__واد ب__اش_د اطاعت_ش از شوه___ر بيشت__ر خواه__د بود» .

در پاس_خ ب_ه اين گون_ه افكار ، ابتدا چند روايت را در مورد دانش بررسى

ازدواج (65)

مى كنيم .

اول : روايت__ى اس_ت ك_ه از پي__امب___ر اك___رم نق__ل ش_ده ك_ه ف__رم__ودن__د :

« طَلَبُ الْعِلْمِ فَريضَةٌ لِكُلِّ مُسْلِمٍ وَ مُسْلِمَةٍ : يعنى فراگيرى دانش براى هر زن و م_____رد مسلم___انى واج__ب اس___ت» .(1)

دوم ، روايتى است كه از حض_رت محمّ__د صلى الله عليه و آله نق_ل ش__ده ك__ه فرمودن__د :

«اَلْعِلْمُ رَأْسُ الْخَيْرِ كُلِّهُ وَ الْجَهْلُ رَأْسُ الشَّرِّكُلِّه: دانش رأس تمام كارهاى خير است و نادانى رأس تمام بدى ها است» .(2)

سوم : روايتى از م_ولاى متقي__ان حض__رت عل__ى عليه السلام ك___ه ف___رم____ود :

« لا تَرى الْجاهِلَ اِلاّ مُفْرِطا اَوْ مُفَرِّطا : جاهل و

نادان را در كارها نمى بينى يا

1- بحارالانوار ، جلد 1 ، صفحه 177 .

2- الحيوه ، جلد 1 ، صفحه 52 .

(66) ازدواج

اف_____راط ك__ارن___د يا تف____ري__ط ك___ار» .

حال اگر غرض ما از زندگى فريفتن مردم باشد پرواضح است كه بى سوادى اشخاص در رسيدن به اهداف پليد ، آنها را يارى خواهد كرد . چون مردم نادان زود فريب خورده و زود منحرف مى شوند .

اما اگر هدف ، زندگى خوب و همراه با آسايش و تفاهم باشد بايد همسرى باسواد و بادانشى را انتخاب كرد زيراكه كسب دانش وظيفه هر مسلمان اعم از زن و مرد است و تمام خير و بركت و سعادت ، دانش است و برعكس تمام شر و بدى از جهل سرچشمه مى گيرد پس اين طرز فكر كه همسر بى سواد بهتر است ب___اط__ل و م__ردود اس__ت .

4 _ همتايى فكرى و فرهنگى

تفاهم و توافق فكرى و فرهنگى ميان دو همسر در زندگى مشترك نقش

ازدواج (67)

اساسى دارد ، براى ايجاد يك زندگى پويا و پربار بايد معماران اين كانون بتوانند يكديگر را درك نموده و مكنونات و محتويات درونى خود را به هم تفهيم كنند و در بسيارى از مسائل ، تصميم مشترك و يكسان گرفته و بر مبناى آن عمل كنند و در نشيب و فرازهاى زندگى ياور هم باشند و فرزندانشان را بر اساس يك طرح هم__اهن__گ ت_____ربي__ت كنن___د .

امام صادق عليه السلام مى فرمايند :

« اَلْعارِفَ_ةُ لا تُوضَ__عُ اِلاّ عِنْ__دَ الْع__ارِفِ : زن عارف__ه (فهمي__ده فرزانه) بايد در كن_ار م_رد ع__ارف (فهمي__ده اه__ل معرف__ت) ق__رار گي__رد ن__ه غي____ر آن .

5 _ همت___اي___ى اخ___لاق___ى

هم__اهنگ__ى و تن__اس__ب اخ___لاقى، از مه__م ترين م__وارد كف__ائت و همتايى بي___ن زن و ش___وه____ر اس__ت .

(68) ازدواج

با توج__ه ب__ه اين نمون__ه كه :

«زيدبن حارثه» پسر خوانده رسول اكرم صلى الله عليه و آله با «زينب» دختر عمّه پيامبر ازدواج كرد . اين زن و شوهر از نظر «تديّن و ايمان» در مقام بالايى قرار داشتند ؛ اما از جهت «اخلاقى» با هم تفاهم نداشتند و اختلاف و نزاع شديدى بر زندگى آنها حاكم بود . رسول خدا بارها آنها را نصيحت و سفارش به تفاهم و سازش نمود . امّا اين «زوج ج__وان» ت_وان تحمّ_ل يكديگ__ر را نداشتن_د . س__رانج_ام خ__داون_د وس___اطت ف_رم__ود و آن__ان را ب__ه وسيل__ه ط____لاق از ه_____م ج____دا ك____رد !

در اينكه هر دوى اين زن و شوهر ، انسان هاى شايسته اى بودند ، ترديدى نيست ، در شايستگى «زيد» همين بس كه رسول اكرم او را به عنوان فرزند خود برگزيده بودند و گاهى

او را با لفظ «زيدالحبيب» صدا مى زدند و در شايستگى «زين__ب» ني__ز همي__ن ب__س ك__ه خ__ود خ__داون__د عق__د او را ب_راى پيامبر

ازدواج (69)

خ__وان__د و او را ب__ه همس__رى پي__امب__رش درآورد.

گوشه اى از اين داستان در قرآن چنين آمده است :

« وَ اِذْتَقُولُ لِلَّذى اَنْعَمَ اللّهُ عَلَيْهِ وَ اَنْعَمْتَ عَلَيْهِ اَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَاتَّقِ اللّهَ وَ تُخْفى فى نَفْسِكَ مَااللّهُ مُبْديهِ وَتَخْشىَ النّاسَ وَاللّهُ اَحَقُّ اَنْ تَخْشهُ فَلَمّا قَضى زَيْدٌ مِنْها وَطَرا زَوَّجْناكَها لِكَيْلا يَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنينَ حَرَجٌ فى اَزْواجِ اَدْعِيائِهِمْ اِذا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَرا وَ كانَ اَمْرُاللّهِ مَفْعُولاً : به خاطر بياور زمانى را كه به كسى كه خداوند به او نعمت داده بود و تو نيز به او نعمت داده بودى مى گفتى همسرت را نگاه دار و از خدابپرهيز( و پيوسته اين امر را تكرارمى نمودى ) و تو در دل چيزى را پنهان مى داشتى كه خداوند آن را آشكار مى كند و از مردم مى ترسيدى در حالى كه خداوند سزاوارتر است كه از او بترسى، هنگامى كه زيد از همسرش جدا شد ما او را به همسرى تو در آورديم تا مشكلى براى مؤمنان در ازدواج با همسران

(70) ازدواج

پس__رخ__وان_ده ه_اى آن ه__ا هنگ__امى كه از آنان طلاق گيرند نباشد و فرمان خدا انج__ام ش__دن___ى است» .(1)

نتيجه مى گيريم كه تنها «متدين بودن زن و شوهر» براى ايجاد يك زندگى موفق و در تمام موارد ، كفايت نمى كند بلكه بررسى جنبه هاى ديگر نيز لازم است .

6 _ همتايى جسمى و جنسى

«توازن و تناسب جسمى و جنسى» در زندگى همسران ، نقش بسيار مهمى دارد . مسائل جنسى ، يكى از اركان اصلى و بنيادين «زندگى زناشويى» اس__ت .

«اشباع و ارضاء و رضايت جنسى» زن و شوهر

از هم ، تأثير عميقى در موفقيت زندگى دارد . اگر يكديگر را از اين جهت اشباع و راضى كنند ، سپاسگزار

1- 37 / اح__________________زاب .

ازدواج (71)

هم خواهند بود و با «دلگرمى» به وظايف و مسئوليت هاى خود عمل خواهند كرد و مشكلات زندگ_ى را تحم_ل خواهن_د ك_رد ، ام_ا اگ_ر در اي_ن م_ورد ناراض_ى باشند ، از هم متنفّر مى شوند و از انجام مسئوليت هاى زندگى «دلسرد» مى گردند.

اين نكته بزرگى است كه متأسفانه در بسيارى از موارد ، آن را كوچك مى شمارند يا ناديده مى گيرند و يا با «خجالت» و «رودربايستى» از آن مى گذرند و بعد ، ض_رب_ه هاى سهمگينش را مى خورند .

اگر يكى از دو همسر ، از نظر جسمى و جنسى ، قوى و «گرم مزاج» و ديگرى ضعيف و «سرد مزاج» باشد در بسيارى از امور زندگى شان خلل وارد مى شود و احتمال فس_اد و انح_راف ، بسي_ار ق_وى اس_ت و اي_ن عدم تناسب و توازن به اعصاب و روان آن__ان ني__ز لطم__ه مى زن__د .

اگر مردان يا زنان همسردارى را مى بينيم كه مرتكب فساد جنسى و رابطه

(72) ازدواج

نامشروع با بيگانه شده اند ، قضيه را ريشه يابى كنيم درمى يابيم كه ريشه بسي__ارى از اي__ن م__وارد (ن__ه هم__ه آنه_ا) در «ن_ارض__ايت_ى و ع_دم اشب__اع جنس__ى ت__وس__ط همس__ر» مى ب___اش__د .

با توجه به نمونه كه در قرآن بيان شده :

« فَلَمّا سَمِعَتْ بِمَكْرِهِنَّ اَرْسَلَتْ اِلَيْهِنَّ وَ اَعْتَدَتْ لَهُنَّ مُتَّكَئا وَ ءَاتَتْ كُلَّ واحِدَةٍ مِنْهُنَّ سِكّينا وَ قالَتِ اخْرُجْ عَلَيْهِنَّ فَلَمّا رَأَيْنَهآُ اَكْبَرْنَهُ وَ قَطَّعْنَ اَيْدِيَهُنَّ وَ قُلْنَ حشَ لِلّهِ ما هذا بَشَرا اِنْ هذآا اِلاّ مَلَكٌ كَريمٌ : هنگامى كه ( همسر عزيز ) از فك_ر آن ه_ا باخب_ر

ش_د به س_راغ آن ها فرستاد ( و از آن ها دعوت كرد ) و براى آن ها پشتى هاى گرانقيمتى فراهم ساخت و به دس_ت هر ك_دام چاقوي_ى ( ب_راى بري_دن مي_وه ) داد و در اي_ن موق_ع ( به يوسف ) گفت وارد مجلس آنان شو ، هنگامى كه چشمشان به او افتاد در تعجب فرو رفتن_د و ( بى اختيار ) دست هاى خود را بريدن_د

ازدواج (73)

و گفتن___د من__زه اس_ت خ_دا اين بش__ر نيست ، اين يك ف__رشته بزرگوار است» .

« قالَتْ فَذلِكُنَّ الَّذى لُمْتُنِّنى فيهِ وَ لَقَدْ راوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِه فَاسْتَعْصَمَ وَ لَئِنْ لَمْ يَفْعَلْ مآ ءَامُرُهُ لَيُسْجَنَنَّ وَ لَيَكُونا مِنَ الصّغِرينَ : ( همسرعزيز ) گفت: اين همان كسى است كه به خاطر (عشق) او مراسرزنش كرديد(آرى)من اورابه خويشتن دعوت كردم و او خوددارى كرد و اگر آن چه را دستور مى دهم انجام ندهد به زندان خواهد افتاد و مسلما خوار و ذليل خواهد شد» .(1)

همسر عزيز گويا مى خواست به آن هابگويد شماكه با يك بار مشاهده يوسف ، اين چنين عقل و هوش خود را از دست داديد و بى خبر دست ها را بريديد و محو جم_ال او شدي_د و ب__ه ثنا خواني_ش پرداختي_د ، چگون_ه م_را ملام_ت مى كنيد كه

1- 31 و 32 / يوسف .

(74) ازدواج

صبح و شام با او مى نشينم و برمى خي_زم ؟

يك_ى از علت هاى عمده انحراف «زليخا» و تمايل او به حضرت يوسف «ن_ات___وان__ى جنس___ى» ش_وه__رش ب_ود !

به هر حال ، در «انتخاب همسر» حتما بايد توجه داشت كه دختر و پسر از نظر جسمى و جنسى «كفو» باشند ، يكى از آنان قوى البنيه و آتشين مزاج و نيرومند نباشد و ديگرى ضعيف الجثه و سردمزاج .

بلك___ه ب__ا ه__م «سنخيّت جسم__ى

و جنس__ى» داشت__ه ب_اشن__د ت_ا بتوانند يك_____ديگ__ر را اشب_اع و راض__ى كنن____د .

و همچنين ، بر همسران لازم است دراين امور ، معلومات ضرورى داشته باشند و از افراد آگاه ب_ه اين مسائل كس_ب معلومات كنن_د . و اگر ب_ا مشكلى م__واج_ه ش__دن_د ، با آن_ان مشورت كنند .

ازدواج (75)

با توجه اينكه : يكى از علت هاى «ناتوانى هاى جنسى» بيمارى هاى عصبى و روان_ى مى باش_د كه در هر ناتوانى جنسى و ناتوانى در اشباع همسر بايد درصدد درمان آن بيمارى برآم_د و با روان پزش_ك و روان شناس ماهر در ميان گذاشت .

7 _ هم تاي__ى سياس___ى

تناسب سياسى يعنى اينكه معتقدين و طرفداران يك نظام با افراد و خانواده هاى م_واف___ق آن نظ___ام چن__انچ____ه ازدواج نم_اين__د بهت__ر اس___ت .

8 _ هم تايى روحى و روانى

يكى از موارد شرط همتايى «هماهنگى روحى و روانى» است و يا به عبارت دقيق تر «همگونى شخصيتى» از نظر علمى و روانشناسى شخصيّت ، طبقه بندى هاى متعددى نسبت به شخصيت افراد صورت گرفته كه يكى از معروف ترين آنها ، تقسيم بندى «درون گرا» و «برون گرا» است و چون «درون

(76) ازدواج

گرايى» و «برون گرايى» يك امر نسبى است و در حقيقت يك طيفى است كه مى توان از شماره 1 (درون گراى محض) تا 100 (برون گراى محض) شماره بندى كرد و از طرف ديگر مطاب_ق معياره_اى ارزش_ى اس_لام ، برون گرايى صِرف (از خود بيخود شدن) يا درون گرايى صرف (رهبانيت و گوشه گي_رى) نامطل_وب اس_ت پ_س بايد گفته شود :

براى زندگى مطلوب اسلامى، نمى توان گفت افراد درون گرا باتيپ خود و بالعكس برون گرا با هم گروه خود ازدواج كنند بلكه بايد «تعادل» ايجادشود. لكن درعين حال براى جلوگيرى ازدرگيرى ها و عدم تفاهم بايد فاصله زيادى نباشد يعنى مثلاً تا بيش از 20 يا 30شماره فاصله نباشد

9 _ هم تاي_ى در زيبايى

توجه به توازن و تناسب ميان دو همسر در «زيبايى صورت و اندام و قيافه

ازدواج (77)

ظاهرى» نيز لازم است. اگر يكى از آن دو «زيبا و خوش اندام و خوش تيپ» باشد و ديگرى زشت صورت و بداندام ، احتمال به وجود آمدن ناراحتى و مشكل براى هر دو و عقده هاى روانى و انحراف و بى عفّتى و حسرت و... براى فردزيبا وجود دارد .

دو انسان كه مى خواهند به عنوان همسر و ياور هم باشند لازم است يكديگر را از هرجهت دوست داشته باشند و ازاندام وچهره وشكل ظاهرى هم خوششان بيايد.

«زيبايى» يك معيار و اندازه معين و قانون استاندارد ندارد كه بشود افراد را با آن سنجي_د بلكه تا حدودى به سليقه افراد بستگى

دارد حتى ممكن است فردى در نظر كسى زيبا باشد و درنظر ديگرى زشت .

پس صفت زيبايى يك خصوصيت نسبى است و لازم نيست در حد عالى باشد بلكه مهم آن است كه دو همسر ، يكديگر را از نظر قيافه ظاهرى و اندام بپسندند و از ه_م خ_وشش_ان بيايد و دلخواه هم باشند .

(78) ازدواج

زيبايى همسر درحفظ و تقويت عفت و ايمان همسرش تأثيردارد. اگر همسر، از زيبايى همسرش راضى باشد ، چشم و فكر و عملش ، متوجّه ديگران نخواهد شد .

اما بايد به اين مسأله توجه داشت كه «زيبايى» بايد در كنار ديگر صفات و معيارها ، مورد توجه و بررسى قرار گيرد نه بطور مستقل ، يعنى زيبايى بدون تديّن و عفت و اخلاق و ... نه تنها امتيازى محسوس نمى شود بلكه آفتى است خط__رن__اك ! اگ__ر كسى دين ، اخلاق ، عفت ، عقل ، شرافت خانوادگى ... داشته باشد آنگاه «زيب__ايى» برايش «كم__ال و ارزش و امتياز» محس_وب مى ش_ود وگ__رن_ه «بلاي_ى» است رسواگر .

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرموده اند :

«مَنْ تَزَوَّجَ امْرَءَةً ... لِجَمالِها، رَأى فيها ما يَكْرَهُ : كسى كه صرفا براى زيبايى زن و همچنين م__ردى با او ازدواج كن__د ، در او ام__ور ناخوش_اين_د خواهد ديد» .

ازدواج (79)

كسى كه ايمان و تدين و عفت و ارزش هاى اصيل و حقيقى را زيربناى زندگى قرار داد و زيبايى را به عنوان يك امتياز تكميلى در كنار آنها به حساب آورد ، گذشت زمان نمى تواند آن زندگى را فرسوده كند زي__را:

« اَلَّذينَ امَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدّاً : خداوند ، محبّت مؤمنان نيكوكار را در قلب هاى ديگران قرار مى دهد» .(1)

خداى مهربان، به پاداش

تدين همسران باايمان، چنان محبت و اشتياق شديدى در قلب هاى پاك آنان قرارمى دهدكه هيچ عاملى، حتّى سپرى شدن دوران جوانى و ش__ادابى، نمى ت_واند آن را س__رد ك__رده و از بين ببرد .

10 _ هم تايى خانوادگى

ازدواج با يك فرد، مساوى است باپيوند با يك خانواده و فاميل و نسل. از اين رو

1- 96 / م______ري_______م .

(80) ازدواج

خانواده دختر و پسر بايد با هم «سنخيّت و تناسب» داشته باشند سنخيت و تناسب دينى ، اجتماعى ، اخلاقى و غيره در مس_أل_ه «انتخ_اب همس_ر» معق_ول نيست كه انس_ان بگوي_د : «م_ن مى خواه_م ب_ا خ_ود اي_ن ف__رد ازدواج كنم و كارى ب__ه خ__ان___واده و خ__ويش__ان ن__دارم» زي__را :

1 _ اين فرد جزيى از همان خانواده و فاميل و شاخه اى از همان درخت است و اين شاخه ، از ريشه هاى همان درخت ، تغذيه كرده است ، مسلم است كه بسيارى از صف_ات اخلاق_ى ، روح_ى ، عقل_ى ، جسمى آن خانواده از راه وراثت و تربيت و محي_ط و ع_ادات به اين فرد منتقل ش_ده اس_ت .

پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله در اين باره مى فرمايند :

« تَزَوَّجُوا فِى الْحِجْرِ الصّالِحِ ، فَاِنَّ الْعِرْقَ دَسّاسٌ : در دامن و خانواده

ازدواج (81)

شايسته ، ازدواج كني__د ، زي_را عِ__رقْ (نطف__ه و ژن ه__ا) تأثي__ر م__ى گ__ذارد» .(1)

« اُنْظُرْ فى اَىِّ شَىْ ءٍ تَضَعُ وَلَدَكَ ، فَاِنَّ الْعِرْقَ دَسّاسٌ : نيك بنگر كه فرزندت را در كجا قرار دهى زيرا عِرْق و خصوصيات ارثى ، به صورت پنهانى و بدون اختيار منتقل مى ش__ود و تأثي__ر مى گذارد» .(2)

2 _ اگر فرد با آنان كارى نداشته باشد، آنان با او كار دارند . هرگز نمى توان همس_ر را از آنان و آنان را از همسر جدا ك_رد

.

3 _ بدنام_ى ي_ا خوشنام_ى آن_ان ، ت_ا آخ_ر عم_ر هم_راه انس_ان اس_ت و در

1- كتاب مكارم الاخلاق .

2- كتاب مكارم الاخلاق .

(82) ازدواج

زندگ__ى تأثير مى گذارد و تحمّل بدن_ام_ى ، براى آنان بسيار مشكل خواهد ب__ود .

4 _ صف_______ات و خص__وصي__ات ، در ف___رزن_دان آين__ده ، تأثي_____ر دارد .

پيامبر اكرم در اين باره مى فرمايند :

« تَخَيَّرُوا لِنُطَفِكُمْ ، فَاِنَّ الاَْبْناءَ تَشْبَهُ الاَْخْوالَ : بنگريد چه كسى را به همس_رى برم_ى گ__زيني___د ، زي__را فرزن_دان ، شبي_ه و مانن_د دايى هايش_ان مى شون_د» .(1)

پي_امب_ر اك__رم صلى الله عليه و آله ف_رم_وده ان_د :

« اِيّاكُمْ وَ خَضْراءَ الدَّمَنِ ... : بپرهيزيد از سبزه زارى كه بر فراز مزبله و منجلاب_ى رويي_ده باش_د .(زن زيبايى كه در خانواده پليدى رشد كرده باشد)» (2).

1- جواهر ، جلد 29 ، صفحه 37 .

ازدواج (83)

اما سؤالى كه پيش مى آيد اين است كه از خانواده هاى بد ، گاهى فرزندان شايسته و خوب بيرون مى آيند و از خانواده هاى شريف و پاك ، فرزندانى ن___اش_____ايست_______ه و پلي__________د ؟

اوّلاً : بله ، درست است اما اين موضوع گاهى اتفاق مى افتد و استثناء هميشه بوده و هست ، گاهى در منجلاب ، گلى مى رويد و در گلستان ، خارى . نمى شود بر مبن_اى استثناه___ا ، قانون كلّى بنا نهاد .

ثانيا : همين استثناها نيز با اصل خودشان ريشه مشترك دارند و بدون ترديد آثارى از آن ريش_ه مشت_رك ، در وجودش_ان هس_ت كه ممكن است در مواقع و

1- وسائل الشيعه ، جلد 14 ، صفحه 29 .

(84) ازدواج

حالات عادى ظاهر نش_ود اما در تلاطم ه__ا و ح__الات غيرعادى ظاه__ر مى شود .

ثالثا : اگر بر كسى يقين شد كه اين «فرع»

غير از آن «اصل» است و همچنين بتواند اين «فرع» را از آن «اصل» جدا كند و نگذارد خانواده اش در زندگى آينده دختر و پسر نقش داشت_ه باشن_د و دخال_ت كنند و آنگاه مى تواند با او ازدواج كند ، اما اين ك__ار ، ك___ار ه____ركس نيس__ت .

« اَلْخَبيثاتُ لِلْخَبيثينَ وَ الْخَبيثُونَ لِلْخَبيثاتِ وَ الطَّيِّب_اتُ لِلطَّيِّبي_نَ وَ الطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّباتِ ... : زنان خبيث و ناپاك از آن مردان خبيث و ناپاكند و مردان ناپاك نيز تعلّق به زنان ناپاك دارند و زنان پاك براى مردان پاك و مردان پاك براى زن_ان پ_اك هستن__د ...» .(1)

1- 26 / نور .

ازدواج (85)

الخَبيثاتُ : زنان پلي_د و ناپاك

خَبيث : پليد و ناپاك ، منظور ناپاكى و پليدى در قلمرو انديش_ه ، عقيده ، گفتار

خَبيثينَ : مردان پلي_د و ناپاك خَبيثُونَ : م______ردان ن___اپ___اك

طَيِّب : پاك و پاكيزه، منظور، پاكى در رفتاروگفتار ياپاكى معنوى واخلاقى است

طَيِّباتُ : زن_ان پاك و پ_اكيزه طَيِّبينَ : م_ردان پ____اك و پاكي____زه

طَيِّبُونَ : مردان پاك و پاكيزه

فلسفه و هدف ازدواج رسيدن به آرامش است و عشق و آرامش و الفت و مصاحبت جز با رعايت همتاي_ى و كفوي_ت در انتخ_اب همس_ر به دس_ت نمى آي_د .

يكى ديگر از شرايط ازدواج «هم شأن بودن» پسر و دختر است و مراد از هم

(86) ازدواج

شأن بودن برابرى از نظر مقام و ثروت و شؤون مادى نيست بلكه منظور از آن چنانچه در روايات آمده اين است كه پسر و دختر ، مسلمان و پاكدامن باشند و نيز شوهر بتواند مخارج زندگى را تأمين كند .

پيامب_ر اك_رم صلى الله عليه و آله مى فرماي__د : «م__رد باايم_ان ، هم شأن زن باايمان است» .

ام___ام ص___ادق عليه السلام

مى ف__رم__اين____د :

«مقص_ود از "كف__و" آن اس_ت ك_ه م_رد پاكدام_ن باش_د و ني_ز بت_واند مخ_ارج زن___دگ___ى را ت___أمي______ن كن_____د» .(1)

و همچني____ن در ش_رايط همس__رى و ه__م ش__أن____ى مى ف___رم____اين____د :

1- وسائل الشيعه، جلد14، صفحه52 .

ازدواج (87)

«همسر همشأن، كسى است كه در اثر ايمان باحيا باشد و بتواند زندگى اش را بچرخاند».(1)

حض_رت رس_ول فرم_ود : «دخت_ر به كف_و و مث_ل خ_ود بدهيد و از كفو و مانند خ_ود دخت_ر بخواهي_د و از ب_راى نطف_ه خ_ود زن_ى را انتخ_اب كنيد كه شايسته آن باشدكه فرزند از او به هم رسانيد» .(2)

حض___رت عل__ى عليه السلام مى ف_رم_اين_د :

«آميزش كنيد باآنهاكه مى شناسيد و احتياط كنيدازكسانى كه نمى شناسيد».(3)

1- وسائل الشيعه ، جلد 14 ، صفحه 53 .

2- بحارالانوار ، جلد 103 ، صفحه 221 .

3- كلمات قصار .

(88) ازدواج

چه دختر و چه پسر براى تشكيل زندگى مشترك و يكى شدن براى رسيدن به آرامش و حفظ نوع بشر و تربيت انسان هاى برتر از خود ، بايد در انتخاب همسر دقت كنن_د ، دي_ن دارى ، خوش خلق_ى ، پاكدامن_ى ، عف_ت ، برخوردارى از ادب از مه_م تري___ن معيارهاى انتخاب است .

رعاي_ت كف_ويّت را ه_م در ازدواج پيامب_ر اك_رم صلى الله عليه و آله ب_ا خديج__ه و هم در ازدواج آسمانى حضرت زه__را عليهاالسلام ب__ا حض_رت على عليه السلام مشاهده مى كني__م .

و در حدي_ث اس_ت ك_ه «اگ_ر على نبود در عالم كف_وى براى زه__را نب__ود» .(1)

بنابراين در بحث انتخاب همسر بايد همتايى ، شباهت در امور دينى و اخلاقى

1- فضائل الخمسه ، جلد 2 ، صفحه 149 .

ازدواج (89)

و خان_وادگى در نظ__ر گرفت_ه ش__ود .

همچني_ن در مباح_ث فقه_ا آم_ده اس_ت ك_ه كف_و ب_ودن شوه_ر ب_ه اس_لام او است و شخصيت هاى اجتماع__ى در كف____و ب____ودن دخ__الت__ى

ن_____دارد .(1)

اوص_اف ش_ايسته در انتخ_اب همسر

« وَ بَشِّرِ الَّذينَ امَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ اَنَّ لَهُمْ جَنّاتٍ تَجْرى مِنْ تَحْتِهَا الاَْنْهارُ كُلَّما رُزِقُوا مِنْها مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقا قالُوا هذَا الَّذى رُزِقْنا مِنْ قَبْلُ وَاُتُوا بِهِ مُتَشابِها وَ لَهُمْ فيها اَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ هُمْ فيها خالِدُونَ : به كسانى كه ايمان آورده اند و عمل صالح دارند بشارت ده كه بهشت هايى براى آنهاست كه نهرها از زير درختان آن درجريانند، هر زمان كه ميوه اى ازآن به آنهاداده مى شودمى گويند

1- آيت اللّه صانعى .

(90) ازدواج

اين همان است كه قبلاً به ما روزى شده بود و براى آن هاهمسرانى پاك و پاكيزه است و هميشه در آن بهش__ت خواهند بود» .(1)

اَزْواجٌ : جم__ع زوج اس_ت ك_ه در م__ورد زن و م__رد ، ه__ر دو ، بك__ار مى رود .

مُطَهَّرَةٌ : پاك و پاكيزه

فيه___ا : ف______ى : در ، ها : آن ، او : منظ_ور بهش_ت است .

در اين آيه همسران پاك و پاكيزه جزو نعمتهاى بهشتى بيان شده اند كه پاك از همه آلودگى ه_ا ك_ه در اي_ن جه_ان ممك_ن اس_ت داشت_ه باشن_د پ_اك از نظ_ر روح و قلب و پ___اك از نظ____ر جس___م و ت__ن .

1- 25 / بقره .

ازدواج (91)

جالب اينكه تنها وصفى كه براى همسران بهشتى در اين آيه بيان شده وصف «مطهره» (پاك و پاكيزه) است و اين اشاره اى است به اينكه : اولين و مهم ترين شرط همسر ، پاك و پاكيزگى است و غير از آن هم_ه تح_ت الشع_اع آن قرار دارد .

حديث معروفى از پيامب__ر صلى الله عليه و آله نق__ل ش__ده نيز اين حقيقت را نشان مى دهد .

«ازگياهان سرسبزى كه بر سر مزبله ها مى رويد بپرهيزيد! عرض كردند: اى پيامبر ! منظور شما از اين گياهان چيست؟ فرمود: زنى كه از نظر ظاهرى

بسيار زيبا است اما در خانواده ناصال__ح و آلوده اى پرورش يافته» .(1)

« عَسى رَبُّهُ إِنْ طَلَّقَكُنَّ أَنْ يُبْدِلَهُ أَزْواجاً خَيْراً مِنْكُنَّ مُسْلِماتٍ مُوءْمِناتٍ قانِتاتٍ

1- وسائل الشيعه ، جلد 14 ، صفحه 19 .

(92) ازدواج

تائِباتٍ عابِداتٍ سائِحاتٍ ثَيِّباتٍ وَ أَبْكاراً : اميد است اگر او شما را طلاق دهد ، پروردگارش به جاى شما همسرانى بهتر براى او قرار دهد ، همسرانى مسلمان ، م_ؤم_ن، متواضع ، توبه ك_ار ، عاب_د ، روزه دار ، زنان__ى غيرباك__ره و باك__ره .(1)

عَسى : امي__________________________دوارى طَلَّقَكُنَّ : ط________لاق ده_____د

يُبْدِلُ : تبديل مى كن_د ، جايگ__زين س_ازد خَيْ______را : بهت______________ر

مُسْلِماتٍ : زنان مسلمان، همسران حقگرا ت_ائِباتٍ : زن_ان توبه ك______ار

مُؤْمِناتٍ : زن_______ان ب____اايم_________ان عابِداتٍ : زنان شايسته كردار

قانِتاتٍ : زن______ان فرم__انب___ردار سائِحاتٍ: زن_ان ره_رو، روزه دار

تَ_يِّباتٍ : زن___ان غيرباك__ره ، بي_وه اَبْك__ارا : زنان باكره ، دوشي___زه

1- 5 / تحريم .

ازدواج (93)

آنچ___ه در م_ورد اي_ن آي_ات در كت_اب تفسي_ر آم_ده ب_ه ش_رح زي__ر اس__ت :

پيامبر صلى الله عليه و آله گاه كه نزد «زينب بنت جحش» (يكى از همسرانش) مى رفت زينب از عسلى كه تهيه كرده بود خدمت حضرت پيامبر صلى الله عليه و آله مى داد . اين سخن به گوش عايشه رسيد و بر او گران آمد مى گويد : من با «حفصه» يكى ديگراز همسران پيامبر ، قرار گذاشتيم كه هر وقت پيامبر صلى الله عليه و آله نزد يكى از ما آمد فورا بگوئيم : آيا صمغ «مغافير» (1) خورده اى ؟ چون پيامبر مقيّد بود كه هرگز بوى نامناسبى از دهانش يا لباس_ش نياي_د بلك_ه به عك_س اص__رار داش_ت كه

1- صمغى بود كه يكى از درختان حجاز تراوش مى كرد و بسيار بدبو بود و بوى نامناس__ب داش__ت .

(94) ازدواج

هميش__ه

خوشب__و و معطّ__ر باش_د .

به اين ترتيب روزى پيامبر صلى الله عليه و آله نزد «حفصه» آمد او اين سخن را به پيامبر گفت ، حضرت فرمود : من «مغافير» نخورده ام ، بلكه عسلى نزد زينب خورده ام و من سوگند ياد مى كنم كه ديگر از آن عسل ننوشم ولى اين سخن را به كسى ديگر مگو (مبادا به گوش مردم برسد و بگويند چرا پيامبر غذاى حلالى را بر خود تحريم كرده و يا از كار پيامبر در اين مورد و يا مشابه آن تبعيت كنند و يا به گوش زينب برسد و او دل شكسته شود) .

ولى سرانجام «حفصه» اين راز را افشاء كرد و بعدا معلوم شد اصل اين قضيه توطئه اى بوده است پيامب_ر صلى الله عليه و آله سخ_ت ناراح_ت ش_د و اين آيات بر او نازل شد .

از مجموع اين آيات برمى آيد كه بعضى از همسران پيامبر نه تنها او را اذيت و

ازدواج (95)

ناراحت مى كردند بلكه مس__أل__ه رازدارى كه از مه__م ت_رين ش_راي_ط يك همسر ب__اوف__ا اس____ت ، ني__ز در آنه_ا نب__ود .

خدا در اين آيه روى سخن رابه تمام زنان پيامبركرده بالحنى كه خالى ازتهديد نيست مى فرمايد : «هرگاه او شما را طلاق دهد اميد مى رود كه به جاى شما همس__رانى بهت__ر ب__راى او ق__رار دهد» .

در اينج_ا ق__رآن ، ش__ش وص_ف براى همس_ران خ_وب ، شم__رده ك__ه م_ى ت_وان_د الگوي__ى براى همه مسلمانان ب__ه هنگ__ام انتخ__اب همس__ر باش__د .

نخست «اسلام» و سپس «ايمان» يعنى اعتقادى كه در اعماق قلب انسان نفوذ كند و سپس حالت «قنوت» يعنى تواضع و اطاعت از همسر و بعد از آن «توبه» يعنى اگر كار خلافى از او سر زند در اشتباه خود اصرار نورزد و از درِ

(96) ازدواج

عذرخواهى درآيد و بعد از آن «عبادت» ، خداوند ، عبادتى كه روح و جان او را بسازد و پاك و پاكيزه كند و سپس «اطاعت فرمان خدا» و پرهيز از هرگونه گناه .

قابل توجه اينكه «سائِحات» را جمع «سائِح» به معنى روزه دار تفسير كرده اند ، به طورى كه راغب در «مفردات» مى گويد : روزه بر دو نوع است : «روزه حقيقى» كه به معنى «ترك غذاو آميزش است» و «روزه حكمى» كه به معنى «نگهدارى اعضاى بدن از گناهان» است و منظور از روزه در اينجا معنى دوم است و منظور از «سائِح_ات» در اينج_ا هم_ان كس_انى اس_ت ك_ه تم_ام اعض_اى ب_دن را از گناه_ان نگ__ه مى دارند و در طريق اطاعت خدا سير مى كنند .

اين نيز قابل توجه است كه قرآن روى باكره و غيرباكره بودن زن تكيه نكرده و براى آن اهميتى قائل نشده زيرا در مقابل اوصاف معنوى كه ذكر شد اين مسأله اهميت ندارد.

ازدواج (97)

يكى ازصفات زن، «صالح»بودن زن است يعنى كسى كه شايستگى ولياقت روحى و پ__اكى درونى و روانى داشته و از ناپاكى ها، آلودگى ها و خبث باطن پاك و منزه باشد .

آنگ___اه ق___رآن مجيد زنان صالح______ه را مع____رف____ى م______ى كن_______د:

«... فَالصّالِحاتُ قانِتاتٌ حافِضاتٌ لِلْغَيْبِ بِما حَفِظَ اللّهُ: پس زنان صالحه ، كسانى هستند كه با كمال تواضع و خضوع ، همواره مطيع و در غياب همسر نيز حافظ اسرار و شؤون خانواده هستند» .(1)

صالحِات : زن__ان صال____ح غَيْب : نهان قانِتاتٌ : زنان مطيع

1- 34 / نساء .

(98) ازدواج

حَفِظَ : نگهدارى ، مراقب__ت حافِظ____اتٌ : زنان نگهدارن_ده و حاف___ظ

پي___امب___ر اك__رم صلى الله عليه و آله مى ف_رم_ايند :

«بهترين زنان شما براى همسرى زنى است كه زايا ، مهربان ، پاكدامن باشد ، نزد فاميلش عزيز

و محترم و در مقابل شوهر متواضع و مهربان و فروتن باشد ، از خودآرايى براى شوهر خويش كوتاهى نكند اما در برابر ديگران به حدّى خوددار باشد كه بى اعتنا جلوه كند ، نظرات همسر خويش را به ويژه در امر زناشويى مراعات كن_د و در براب_ر خواسته ه_اى مش_روع او تسلي_م باش_د و ام_ا در عي_ن ح_ال سنگين__ى و وق__ار خ_ود را از دست ندهد» .(1)

1- وسائل الشيعه ، جلد 14 ، صفحه 14 .

ازدواج (99)

ام__ام ص__ادق عليه السلام مى ف_رم_ايند :

«بهترين زنان شما ، زنانى هستند كه خوشبو و معطّر باشند و در خانه دارى ، كدبانوى خوب و خوش پخت و مهارت در آشپزى داشته باشند و در پذيرايى از مهمان و احسان بر فقراء ، احساس خوشحالى نمايند و در اسراف و مصرف هاى بى م_ورد ق_دم برندارن_د اگر چني_ن باش_د بدانند كه آنان از كارگزاران الهى بوده و هرگ__ز پشيم__ان نخواهن_د بود» .(1)

بن_ا به نتيج_ه اى كه از آي_ات و احادي_ث به دس_ت مى آي_د اوص_اف ي_ك زن خ_____وب و ش__ايست____ه ب___ه ش___رح زي___ر مى باش_____د :

1- فروع كافى ، جلد 5 ، صفحه 325 .

(100) ازدواج

1 _ تق____________وى و ايم________________________ان

2 _ تمكي_______ن و تأمي___ن ني______ازجنس______ى

3 _ عف___ت و پاكدامن___ى و ش__رم و حي_________ا

4 _ پي_____________روى زن از شوه________________ر

5 _ تدبير اقتصادى و هماهنگى با امكانات شوهر

6 _ زاي_______ا و بچ__________ه دار ش_____________دن

7 _ زين______ت و آراي_____ش ب___راى شوه_______ر

8 _ رازدارى زن نسب______ت ب______ه شوه_______ر

9 _ عش___ق و محب___ت ب__ى نظي___ر ب__ه ش_وه_ر

همانط_ورى ك_ه داشت_ن همس_ر صال_ح ب_راى م_ردان ماي_ه خوشبخت_ى و

ازدواج (101)

سع__ادت اس__ت براى تمام زن__ان نيز داشتن شوه_ر

شايست_ه بالاتري_ن آرزوها

است .

« اِنّ_ا خَلَقْناكُ_مْ مِ_نْ ذَكَ_رٍ اَوْ اُنْث_ى وَ جَعَلْناكُ_مْ شُعُوب_ا وَ قَبائِ_لَ لِتَعارَفُ_وا اِنَّ اَكْرَمَكُمْ عِنْدَاللّهِ اتَقْيكُمْ : ما شما را چه زن و چه مرد شعبه و قبيله قرار داديم تا م_ورد شناساي_ى قرار گيريد در حقيقت بزرگوارترين و گرامى ترين شما در پيشگ__اه خ__دا ، باتقوى تري__ن شم__ا اس__ت» .(1)

در اين آيه ملاك شايستگى ، فقط تقوا معرفى ش_ده و ب_راى زن يا م_رد ، هي_چ چي__ز ديگر قابل مقايس_ه با صفت «تقوى» نيست .

« وَ الَّذينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ ثُمَّ لَمْ يَأْتُوا بِاَرْبَعَةِ شُهَداءَ فَاجْلِدوُهُمْ ثَمانينَ جَلْدَةً وَ لا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهادَةً اَبَدا وَ اوُلئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ : و كسانى كه زن__ان

1- 13 / حجرات .

(102) ازدواج

پ_اك__دام__ن را مته__م مى كنن_د، سپس چهارشاهد نمى آورند، آنهارا هشتاد ت_ازي_ان_ه ب_زنيد و شه_ادتش_ان را ه__رگ__ز نپ_ذي_ريد و آنهافاسقان هستند» .(1)

« قُلْ لِلْمُؤْمِنينَ يَغُضُّوا مِنْ اَبْصارِهِمْ وَ يَحْفَظُوا فُروُجَهُمْ ذلِكَ اَزْكى لَهُمْ اِنَّ اللّهَ خَبيرٌ بِما يَصْنَعُونَ : به مردان مؤمن و باايمان بگو كه چشمان خود را فرو بندند و عورت هاى خود را حفظ كنند اين براى آنها پاكيزه تر است ، همانا خداوند از آنچ__ه انج__ام مى دهن__د آگ_اه است» .(2)

همچنين امام باقر عليه السلام مى فرمايند :

1- 4 / نور .

2- 30 / نور .

ازدواج (103)

«شايستگى داماد در تقوا و ديانت و امانتدارى او نهفته است هركس واجد اين شرايط باشد ، درخواست او را بپذيرد» .(1)

پي___امب__ر اك__رم عليه السلام مى فرماين___د :

«هان، اى مردم كامل ترين مردم ازجهت ايمان آن شخصى است كه اخلاقش نيكو و نسبت به همسرش مهربان تر باشد» .(2)

ام__ام رض___ا عليه السلام مى ف_رم___اين___د :

«ه_ر شوه_رى ك_ه داراى امكان_ات باش_د ب_راى او واجب است زندگى خ__ان__وادگ__ى را ت__وسع__ه بخش__د» .(3)

1- مكارم الاخلاق

، صفحه 204 .

2- وسائل الشيعه ، جلد 8 ، صفحه 509 .

(104) ازدواج

ام__ام ص__ادق عليه السلام مى ف_رم_اين____د :

«بهتري__ن م_ردان شم__ا ، سخاوتمن__د و مهمان ن_واز شم_ا اس_ت و بدتري_ن م_ردان شم__ا اف_راد بخي__ل مى ب_اش_د». (1)

پي__امب_ر اك__رم صلى الله عليه و آله مى ف_رم__اين__د :

«از جمله نشانه هاى شوهران ممت_از اي_ن اس_ت كه نسب_ت ب_ه پ_در و م_ادر خ_وي_ش مه_رب_ان و نيكوك__ار باشند» .(2)

از اي_ن آي_ات و احادي_ث نتيج_ه مى گيري_م ك_ه بهتري_ن شوه_ران و م_ردان ،

1- روضة المتقين ، جلد 5 ، صفحه 380 .

2- مكارم الاخلاق ، صفحه 166 .

3- روضة المتقين ، جلد 8 ، صفحه 108 .

ازدواج (105)

داراى صف______ات ذي______ل مى باشن_____د :

1 _ دي_ان__ت و تق___وى و ايم__ان دارند .

2 _ اخلاق و تلاشگرى و كوشايى دارند.

3 _ عفت ك_لام دارند و فحش نمى دهند .

4 _ مهم__________ان نوازن______________د .

5 _ پاكي______زه و آراست_____ه ان_______د .

6 _ بخش_____ش و سخ__اوت دارن____د .

7 _ امي_______ن ب____________________ودن .

8 _ نسبت به وال_دين خ__ود نيكوكارند .

9 _ اصالت و نجاب_ت خ_انوادگى دارند .

(106) ازدواج

نگ____اه ك___ردن پي____ش از ازدواج

« لا يَحِلُّ لَكَ النِّساءُ مِنْ بِعْدُ وَ لا اَنْ تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ اَزْواجٍ وَ لَوْ اَعْجَبَكَ حُسْنُهُنَّ اِلاّ ما مَلَكَتْ : بعد از اين ديگر زنى بر تو حلال نيست و نمى توانى همسرانت را به همسران ديگ_رى تبدي_ل كن_ى ، هرچن_د جمال آنها مورد توجه تو واق_ع ش__ود مگ__ر آنچ___ه ك___ه ب___ه ص___ورت كني_____ز در مل__ك ت____و در آي____د ...» .(1)

جمع_ى از مفس_ران جمل_ه «وَ لَ_وْ اَعْجَبَ_كَ حُسْنُهُ_نَّ»(2) را دلي_ل بر حك_م مع_روفى گرفته ان_د كه در رواي_ات اسلام_ى ني_ز به آن اش_اره ش_ده و آن اينكه كسى كه مى خواهد با زنى ازدواج كند مى تواند

قبلاً به او نگاه كند ، نگاهى كه وضع

1- 52 / احزاب .

2- هرچند زيبايى آنها اعجاب تو را برانگيزد .

ازدواج (107)

و قيافه و ان__دام او را براى وى مشخ___ص كند .

فلسفه اين حكم اين است كه انسان بابصيرت كامل همسر خود را انتخاب كند و از ندامت و پشيمانى آينده كه پيمان زناشويى را به خطر مى افكند جلوگيرى كند چنانچه در حديثى از پيامبر اسلام آمده است كه به يكى از ياران خود كه مى خواست با زنى ازدواج كند فرمود : «قبلاً به او نگاه كن كه اين سبب مى شود مودت و الفت ميان شما پايدار شود» .(1)

در حديثى ديگر از امام صادق مى خوانيم : كه در پاسخ اين سؤال كه : «آيا مرد م_ى ت__وان__د ب__ه هنگ__ام تصمي__م ب__ر ازدواج ب__ا زن_ى او را به دق_ت بنگ__رد و

1- تفسير قرطبى ، جلد 8 ، صفحه 5303 .

(108) ازدواج

به ص__ورت و پشت سر او نگ__اه كند؟» .

فرم_ود : «آرى ، مانع_ى ن_دارد ، هنگ_امى ك_ه م_ردى بخواه_د ب_ا زن_ى ازدواج كن__د ب___ه او نگاه كن____د و ب____ه ص____ورت و پش____ت س____ر او بنگ____رد» .(1)

همانطورى كه ملاحظه مى كنيد ، همگى روايات حاكى است كه اين نگاه كردن ها، با دو شرط ، نه تنه___ا ج__اي__ز است بلك__ه ض___رورى به نظر مى رسد و آن دو ش_______رط عب______ارتن___د از :

1 _ مرد اين عمل را به قصد شهوترانى انجام ندهد ، اگرچه ممكن است هنگام تماشاكردن اين موضوع حاصل شود .

1- وسائل الشيعه ، جلد 14 .

ازدواج (109)

2 _ اي_ن نگاه ه_ا ب_ه قص__د ازدواج ص_ورت بگي_رد ن_ه ب_راى اغ_راض ديگ_ر و ي_ا خ__داى نك__رده براى هوس__ران_ى .

نگ___اه ك__ردن از دي_دگ_اه فقه_ى

مرحوم صاح_ب جواه_ر ك_ه از علم_اء بسي_ار ب_زرگ شيع_ه مى باشند مى فرمايند :

«كسى كه اراده تزويج نموده ، مى تواند به صورت و دست ها و موى سر و محل زين_ت زن نگ_اه كن_د ، بلك_ه به ج_ز عورتي_ن ، نگ_اه ك_ردن وى ب_ه ساي_ر اعض__اء او ني__ز مج__از و مش__روع اس___ت» .(1)

قاب_ل توج_ه اينكه با اي_ن فت_وا ، تم_ام مراج_ع تقلي_د فعل_ى موافق_ت كرده ان__د .

1- ع____روة ال__وثق___ى ، فص___ل مستحب_____ات نك__اح .

(110) ازدواج

و حض__رت ام__ام خمين__ى (ره) ف_رم_وده اند :

«در صورتيكه كسى اراده تزويج با فردى را داشته باشد و احتمال هم بدهد كه ازدواج محقّق خواهد شد بدون نظر شهوت مى تواند به تمام اعضاء بدن وى به جز عورتينش نگاه كند ، اگر چه تلذّذ پس از نگاه كردن حاصل مى شود امّا احتياط مستحب اين است كه فقط به صورت ، دست ها و محل زينت و موى سرش نگاه كند و از دي__دن بقي_ه قسمت ها اجتناب نمايد» .(1)

پيشنه_اد پ_در و كس_ان دختر در ازدواج با پس_ر عيب نيست

« قالَ اِنّى اُريدُ اَنْ اُنْكِحَكَ اِحْدَى ابْنَتَىَّ هاتَيْنِ عَلى اَنْ تَأْجُرَنى ثَمانِىَ حِجَجٍ فَاِنْ

1- تح___ري___رال___وسيل___ه ، جل___د 2 ، صفح___ه 245 .

ازدواج (111)

اَتْمَمْتَ عَشْرا فَمِنْ عِنْدِكَ وَ ما اُريدُ اَنْ اَشُقَّ عَلَيْكَ سَتَجِدُنى اِنْ شاءَ اللّهُ مِنَ الصّالِحينَ : شعيب گفت : من مى خواهم يكى از اين دو دخترم را به همسرى تو درآورم ، به اين شرط كه هشت سال براى من كار كنى و اگر آن را تا ده سال افزايش دهى ، محبّتى از ناحيه تو است ، من نمى خواهم كار سنگينى بر دوش تو بگ__ذارم و ان ش__اء اللّه مرا از صالحي__ن خواه___ى ياف___ت» .(1)

استفاده مى شود آنچه امروز در ميان ما

رايج شده كه پيشنهاد پدر و كسان دختر را در مورد ازدواج با پسر عيب مى دانند درست نيست ، هيچ مانعى ندارد كسان دختر شخص_ى را كه لاي_ق همس_رى فرزندش_ان مى دانن_د ، پي_دا كنن_د و

1- 27 / قصص .

(112) ازدواج

ب_ه او پيشنه_اد دهن_د همان گونه ك__ه شعيب چنين كرد .

در اينج__ا چند سؤال پيش مى آي___د و آن اينك_____ه :

الف : آي__ا از نظ_____ر فقه___ى صحي___ح اس___ت دخت___رى ك___ه مى خواه__د ب___ه ازدواج كس____ى درآي__د دقيق___ا معل_وم نب__اش_د ؟

پاسخ : معلوم نيست كه عبارت فوق به هنگام اجراى صيغه گفته شده باشد بلكه ظاهر اين است كه گفتگوى مقدماتى و به اصطلاح «مقاوله» است تا بعد از موافقت حض_رت موسى ، طرفين يكديگر را انتخاب كنند .

ب : آي_ا مى توان «مهر» را به صورت مجهول و مردد ميان كم و زياد قرار داد ؟

پاسخ : از لحن آيه برمى آيد كه مهريه واقعى هشت سال خدمت كردن بوده است و دو سال ديگر مطلبى بوده اس_ت موك_ول به اراده و ميل حضرت موس__ى .

ازدواج (113)

ج : اصولاً آيا مى توان «كار و خدمات» را مهريه قرار داد ؟ و چگونه مى توان با چنين همسرى هم بستر گرديد در حالى كه هنوز زمان پرداخت تمام مهريه او فرا نرسيده است ؟

پاسخ : هيچ دليلى بر عدم جواز چنين مهرى وجود ندارد ، بلكه اطلاقات ادّله مهر در شريعت ما نيز هر چيزى را كه ارزش داشته باشد شامل مى شود ، اين هم لزومى ندارد كه تمام مهر را يك جا بپردازند ، همين اندازه كه تمام آن در ذمه شوهر قرار گيرد و زن مالك آن شود كافى است ،

اصل سلامت و استصحاب نيز حكم مى كند كه اين شوهر زنده مى مان__د و تواناي__ى بر اداء اي_ن خدم_ت را دارد .

د : اص__ولاً چگون__ه ممك__ن اس__ت خدم__ت ك_ردن به پ__در ، مه__ر دخت__ر قرار گيرد ؟ مگ__ر دخت__ر كالاي_ى اس_ت ك__ه او را ب_ه آن خدم__ت مى فروشن__د ؟

(114) ازدواج

پاسخ : بدون شك شعيب از سوى دخترش در اين مسأله احراز رضايت نموده و وكالت داشت كه چنين عقدى را اجرا كند و به تعبير ديگر مالك اصلى در ذمه موسى ، همان دختر شعيب بود ، اما از آنجا كه زندگى همه آنها به صورت مشترك و در نهايت صف__ا و پاكى مى گذش_ت و جداي_ى در مي_ان آنه_ا وج_ود ن_داش_ت اي_ن مس___أل_ه مط_رح نب_ود ك__ه اداى اي__ن دي__ن چگون_ه باي_د باش_د .

ه : مهري_ه دخت_ر شعي_ب مهري_ه سنگين_ى ب_وده زي_را اگ_ر به حساب امروز كار يك ك_ارگ_ر معمول__ى را در ي__ك س__ال محاسب___ه كني__م و سپ_س در 8 ض_رب كني_م مبل__غ ق__اب___ل م__لاحظ__ه اى مى ش_ود ؟

پ_اس_خ : اولاً اي__ن ازدواج ي___ك ازدواج س_اده نب_ود بلك_ه مقدم_اتى ب_ود ب__راى ماندن موسى در مكتب شعيب ، مقدم_ه اى بود براى اينكه موسى يك

ازدواج (115)

دانشگ_اه بزرگ را در اين م_دت طولانى طى كند و خدا مى داند كه در اين مدّت موس_ى چه چيزها از «پيرمدي__ن» (شعي_ب) ف_را گرفت .

از اي_ن گذشت_ه اگ_ر موس_ى اين مدّت را براى شعيب كار مى كرد ، در عوض شعي_ب ني_ز تم_ام زندگ_ى او و همس_رش را از اي_ن طري_ق تأمي_ن مى نم_ود بنابراين اگر هزينه موسى و همسرش را از مزد اين كار كم كنيم مبلغ زيادى باقى نخواهدماند و تصديق خواهيم كرد مهر ساده و

سبكى بوده است .

آي_ا مى ت_وان ب__ا همس_رى ب__دون مه___ر ازدواج ك__رد؟

« ... وَامْرَاَةً مُؤْمِنَةً اِنْ وَهَبَتْ نَفْسَها لِلنَّبِىِّ اِنْ اَرادَ النَّبِىُّ اَنْ يَسْتَنْكِحَها خالِصَةً لَكَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنينَ قَدْ عَلِمْنا ما فَرَضْنا عَلَيْهِمْ فى اَزْواجِهِمْ وَ ما مَلَكَتْ اَيْمانُهُمْ لِكَيْلا يَكُونَ عَلَيْكَ حَرَجٌ وَكانَ اللّهُ غَفُورا رَحيما : و هرگاه زن باايمانى خود را به

(116) ازدواج

پيامبر ببخشد (و مهرى براى خود قايل نشود) چنانچه پيامبر بخواهد مى تواند با او ازدواج كند ، امّا چنين ازدواجى تنها براى تو مجاز است نه ساير مؤمنان ، ما مى دانيم براى آنها در مورد همسرانشان و كنيزانشان چه حكمى مقرّر داشته ايم ، اين به خاطر آن است كه مشكلى در اداى رسالت بر تو نبوده باشد و خداوند آمرزنده و مهربان است» .(1)

در اين آيه بدون شك اجازه «گرفتن همسر بدون مهر» ازمختصات پيامبر صلى الله عليه و آله بود و آيه نيز صراحت در اين مسأله دارد و به همين جهت از مسلمات فقه اسلام است ، بنابراين هيچ كس حق ندارد همسرى را بدون مهر (كم باشد يا زياد) ازدواج كند حتى اگر نام مهريه هنگام اجراى صيغه عقد برده نشود و قرينه تعيين

1- 50 / احزاب .

ازدواج (117)

كننده اى نيز در كار نباشد بايد «مَهْرُالْمِثْل» پرداخت . منظور از «مَهْرُالْمِثْل» مهريه اى است كه زنانى باشرايط و خصوصيات او معمولاً براى خودقرارمى دهند .

و در اينكه اي__ن حك__م كل__ى در م__ورد پيامب_ر مصداقى پي__دا ك_رده ي_ا ن_ه ؟

بعضى از مفسّرين چون ابن عباس معتقدند كه پيامبر با هيچ زنى به اين كيفيت ازدواج نكرد بنابراين اين حكم بالا فقط يك اجازه كلى براى پيامبر بود كه هرگز مورد استفاده قرار نگرفت در حالى كه بعضى ديگر از مفسّرين نام چهار زن از همسران پيامبر را

برده اند كه بدون مهريه ازدواج آن حضرت درآمدند : «ميمونه» دختر حارث ، «زينب» دختر خزيمه ، «ام شريك» دختر جابر ، «خوله» دختر حكيم بوده است و بدون شك اين گونه زنان تنها خواهان كسب افتخار معنوى بودند كه از طريق پيامبر براى آنها حاصل مى شد لذا بدون هيچ مهرى

(118) ازدواج

آماده همسرى با او شدند .

و همچنين از اين آيه به خوبى استفاده مى شود كه اجراى صيغه ازدواج با لفظ «هبه» تنها مخصوص پيامبر بوده و هيچ فرد ديگرى نمى تواند با چنين لفظى عقد ازدواج را اجرا كند ولى اگر اجراى عقد با لفظ ازدواج و نكاح انجام گيرد جايز است هرچند نامى از مهر برده نشود ، زيرا همان گونه كه گفته شد در صورت عدم ذكر مهر بايد «مهرالمثل» پرداخت .

تعبير به «ازدواج» همسران دائمى و موقت هر دو را شامل مى شود

« اِلاّ عَلى اَزْواجِهِمْ اَوْ مامَلَكَتْ اَيْمانُهُمْ فَاِنَّهُمْ غَيْرُمَلُومينَ : تنها آميزش جنس_ى ب__ا همس___ران و كني__زانشان دارن__د ك_ه در بهره گي_رى از اين ه_ا مورد س_رزنش قرار نمى گيرند» .(1)

ازدواج (119)

تعبير به «همسران» شامل همسران دائم و موقت هر دو مى شود . از آيات فوق استفاده مى شود كه تنها دو گروه از زنان بر مردان حلال هستند ، نخست همسران و ديگر كنيزان (ب_ا شراي_ط مخص_وص) و ب_ه همي_ن جه_ت اي_ن آي_ه در كتب فقهيه در بحث هاى نكاح در موارد بسيارى مورد استفاده قرار گرفته است .

با توجه به اين حقيقت كه (متعه) به طور مسلّم در زمان پيامبر صلى الله عليه و آله حلال بوده است و احدى از مسلمانان آن را انكار نمى كنند و با توجه به اينكه متعه يك نوع ازدواج است ، ازدواجى است موقّت و داراى شرايط ازدواج دائم ،

بنابراين قطعا در جمله «اِلاّ عَلى اَزْواجِهِمْ» داخل است و به همين دليل به هنگام خواندن

1- 6 / م_ؤمن_ون و 30 / مع___ارج .

(120) ازدواج

صيغه ازدواج موقّت ، از همان صيغه هاى ازدواج دائم با قيد مدّت استفاده مى شود و اين بهترين دليل بر ازدواج بودن آن است .

ش___راي_ط عق_د ازدواج دائ_م و م_وقّت

اول : آنكه به عرب_ى صحي___ح خوان____ده ش___ود ب___ه احتي___اط واج___ب .

دوّم : م_رد و زن ي_ا وكي_ل آنه_ا ك_ه صيغ_ه را مى خوانن_د قص_د انش_اء داشت_ه باشن__د يعن__ى اگ_ر خ__ود م_رد و زن صيغ_ه را م_ى خوانن__د زن ب_ه گفت__ن «زَوَّجْتُ__كُ نَفْس__ى» قصدش اين باشد كه خود را زن او قرار دهد و مرد به گفتن «قَبِلْ__تُ التَّزْوي__جْ» زن ب__ودن او را ب__راى خ__ود قب__ول كند .

س_وّم : كس_ى ك__ه صيغ_ه را مى خ_وان__د بال__غ و عاق__ل باشد .

چه__ارم : زن و م____رد ب________ه ازدواج راض_____ى باشن_____د .

ازدواج (121)

پنجم : اگر وكيل زن و شوهر و يا ولىّ آنها صيغه را مى خوانند ، در عقد ، زن و شوه_ر را معي_ن كنند مثلاً اسم آنها را ببرند يا به آنها اشاره كنند .

دست___ور خ__وان_دن عق___د ازدواج دائ___م و م___وق__ت

به واسطه عقدازدواج، زن به مردحلال مى شودوآن بردوقسم است: دائم،غيردائم.

عقد دائم آن است كه مدت زناشويى در آن معين نشود و زنى را كه به اين قسم عقد كنند دائمه مى گويند و عقد غيردائم آن است كه مدت زناشويى در آن معين نشود مثلاً زن را به مدت يك ساعت يا يك روز يا يك ماه ... عقد نمايند و زنى را كه به اين قسم عقد كنند متعه و صيغه مى نامند . در ازدواج زناشويى دائم و موقت بايد صيغه عقد خوانده شود .

دست__ور خ__وان_دن عق__د دائ_م

(122) ازدواج

اگرصيغه عقددائم را خود زن و مردبخوانند و اول زن بگويد: «زَوَّجْتُكَ نَفْسى عَلَى الصِّداقِ الْمَعْلُومِ» (يعنى خودرا زن تونمودم به مهرى كه معين شده) . پس از م__رد ب__دون ف__اصل__ه بگ__وي___د : « قَبِلْتُ التَّزْويجَ » (يعن___ى قب__ول ك__ردم ازدواج را(1)) ، عق___د صحي__ح اس_ت .

و اگر ديگ_رى را وكيل كنند كه از طرف آنها صيغه عقد بخواند وكي_ل زن مى گوي_د : « زَوَّجْتُ مُوَكِّلَتى ... مُوَكِّلَكَ ... عَلَى الصِّ_داقِ الْمَعْلُ_وم » پس ب_دون فاصله وكيل م__رد بگوي___د : «قَبِلْ__تُ لِمُوَكِّل_ى ... عَلَ_ى الصِّ_داقِ» صحي_ح باش__د .

دست__ور خ_وان_دن عقدموقت (غيردائم)

1- توضيح المسائ__ل ، امام خمين___ى (ره) .

ازدواج (123)

اگر خود زن و مرد بخواهند صيغه عقد غيردائم را بخوانند بعد از آنكه مدت و مهر را معين كردند (تعيين مدت و مهر در عقد موقّت لازم و واجب است) . چنانچه زن بگويد : « زَوَّجْتُكَ نَفْسى فِى الْمُدَّةِ الْمَعْلُومَةِ عَلَى الْمَهْرِ الْمَعْلُومَ » بدون فاصله مرد بگ_وي__د : «قَبِلْ__تُ» صحي__ح اس____ت .

و اگر ديگرى را وكيل كنند و اوّل وكيل زن به وكيل مرد بگويد : «مَتَّعْتُ مُوَكِّلَتى مُوَكِّلَكَ فِى الْمُدَّةِ الْمَعْلُومَةِ عَلَى الْمَهْرِ الْمَعْلُوم» پس بدون فاصله وكيل مرد بگويد : «قَبِلْتُ لِمُ_وَكِّلى هكَذا» صحي_ح مى ب_اشد .(1)

فسخ عقد ازدواج

1- ت__وضي___ح المس__ائ____ل ، ام__ام خمينى (ره) .

(124) ازدواج

« يا اَيُّهَا الَّذينَ امَنُوا اِذا ج_اءَكُمُ الْمُؤْمِن_اتُ مُه_اجِراتٍ فَامْتَحِنُوهُنَّ / اَللّهُ اَعْلَمُ بِايمانِهِنَّ / فَاِنْ عَلِمْتُمُوهُنَ مُؤْمِن_اتٍ فَلا تَرْجِعُوهُنَّ اِلَى الْكُفّارِ / لا هُنَّ حِ_لٌّ لَهُمْ وَ لاهُمْ يَحِلُّونَ لَهُنَّ / وَ اتُوهُمْ م_ا اَنْفَقُوا / وَ لا جُن_احَ عَلَيْكُمْ اَنْ تَنْكِحُوهُ_نَّ اِذا اتَيْتُمُوهُنَّ اُج_ُورَهُنَّ / وَ لاتُمْسِكُوا بِعِصَ_مِ الْكَوافِ_رِ / وَ اسْئَلُوا م_ا اَنْفَقْتُ_مْ وَلْيَسْئَلُوا م_ا اَنْفَقُوا / ذلِكُمْ حُكْمُ اللّهِ / يَحْكُمُ بَيْنَكُمْ /وَ اللّهُ عَلي_مٌ حَكي_مٌ : اى كسانى كه ايمان آورده ايد ! هنگامى كه زنان باايمان به عنوان هجرت نزد شما آيند ، آن هارا آزمايش كنيد _ خداونداز ايمان آن ها آگاه تر است _ هرگاه آنان را مؤمن يافتيد، آن ها را به سوى كفار بازنگردانيد، نه آن ها براى كفار حلالندو نه كفار براى آن ها حلال و آن چه را همسران آن ها ( براى ازدواج با اين زنان ) پرداخته اند ، به آن ها بپردازيد و گناهى بر شما نيست كه با آن ها ازدواج كنيد ، هرگاه مهرشان رابه آن ها بدهيد و هرگز

همسران كافر را در همسرى خود نگه نداريد ( و اگر كسى از زنان شما كافر شد و به بلاد كفر فرار كرد ) حق داريد مهرى را كه پرداخته ايد ، مطالبه كنيد ، همان گونه كه آن ها حق دارند مهر زنانشان را كه از آنان جدا شده اند ، ازشما مطالبه كنند ، اين حكم خداوند است كه در ميان شما حكم مى كند و خداوند دانا و حكيم است .»

ازدواج (125)

« وَ اِنْ ف_اتَكُمْ شَىْ ءٌ مِنْ اَزْواجِكُمْ اِلَى الْكُفّارِ فَع_اقَبْتُمْ فَ_اتُوا الَّذينَ ذَهَبَتْ اَزْواجُهُمْ مِثْلَ م_ا اَنْفَقُوا وَ اتَّقُوااللّ_هَ الَّذى اَنْتُمْ بِهِ مُؤْمِن_ُونَ : و اگر بعضى از همسران شما از دستتان بروند ( و به سوى كفار بازگردند ) و شما در جنگى بر آنان پيروز شديد و غنايمى گرفتيد ، به كسانى كه همسرانشان رفته اند ، همانند مه__رى را ك__ه پ__رداخت__ه ان__د، بدهيد و ازمخالفت خداوندى كه همه ب__ه او

ايم____ان داري____د، بپ____رهي___زي_د .(1)

(126) ازدواج

در اين آيه خداوند به عنوان تأكيد مى فرمايد : « لا هُنَّ حِ_لٌّ لَهُمْ وَ لاهُمْ يَحِلُّونَ لَهُنَّ » چراكه ايمان و كفر در يك جا جمع نمى شود و پيمان مقدس ازدواج نمى تواند ميان مؤمن و كافر رابطه اى برقرار سازد ، چراكه اين ها در دو خط متضاد قرار دارن_د ، درحال_ى ك_ه پيم_ان ازدواج باي_د نوع_ى وحدت در ميان دو زوج برقرار س__ازد و اين دو با هم سازگ_ار نيست .

از آنجا كه معمول عرب بود كه مهريه زنان خود را قبلاً مى پرداختند خداوند مى ف__رم__اي_د : « وَ اتُ_وهُ_مْ ما اَنْفَقُوا » .

1- 10 و 11 / ممتحنه .

ازدواج (127)

درست است كه شوهرشان كافر است اما چون اقدام بر جدايى به وسيله ايمان

از طرف زن شروع شده ، عدالت اسلامى ايجاب مى كند كه خسارات همسرش خصوصا مهريه وى پرداخته شود . البته اين پرداخت مهر در مورد مشركانى ب____ود ك____ه ب____ا مسلم__ان__ان پيم_ان ترك مخاصمه امض__اء ك__رده ب__ودند .

اما چه كسى بايد اين مهر را بپردازد ؟ ظاهر اين است كه اين كار برعهده حكومت اسلامى و بيت المال است ، چراكه تمام امورى كه مسئول خاص در جامعه اسلامى ندارد ، برعهده حكومت است و خطاب جمع در آيه موردبحث گواه اين معنى است .

و همچني__ن در حك__م ديگ__رى م_ى ف__رم_اي__د : « وَ لا جُن__احَ عَلَيْكُ__مْ ... » .

مبادا تصور كنيد كه چون قبلاً مهرى از شوهر سابق گرفته اند و معادل آن از

(128) ازدواج

بيت المال به شوهرشان پرداخته شده ، اكنون كه با آنها ازدواج مى كنيد ، ديگر مهرى در كار نيست و براى شما مجّانى تمام مى شود ، نه ، حرمت زن ايجاب مى كند كه در ازدواج جديد نيز مهر مناسبى براى او در نظر گرفته شود ، بايد توجه داشت كه در اينج__ا زن ب_دون ط_لاق از شوه_ر كاف_ر ج_دا مى ش_ود ، ول_ى باي_د ع_دّه نگ__ه دارد .

امّا هرگاه قضيه برعكس باشد، يعنى شوهر اسلام را بپذيرد و زن بر كفر باقى بماند، در اينجا نيز رابطه زوجيّت به هم مى خورد و نكاح فسخ مى شود ، چنانچه در ادامه همين آيه مى فرمايد : « وَ لاتُمْسِكُوا بِعِصَ_مِ الْكَوافِ_رِ » . «عِصَمْ» جمع «عصمت» دراصل به معنى «منع» و در اينجا به معنى «نكاح و زوجيّت» است . «كَوافِر» جمع «كافِرَة» به معنى «زنان كافر» است و ظاهر آيه مطلق مى باشد و همه

ازدواج (129)

زن__ان

ك__اف__ر (زن__ان مش____رك ، زن__ان اه__ل كت__اب) را ش_ام__ل مى ش__ود .

و در آخرين حكم كه در آيه آمده ، سخن از مهر زنانى است كه از اسلام جدا مى شون_د و به اه_ل كف_ر مى پيوندند ، مى فرمايد : « وَ اسْئَلُوا م_ا اَنْفَقْتُ_مْ وَلْيَسْئَلُوا م_ا اَنْفَقُوا : و اي_ن مقتض_اى عدال_ت و احترام به حقوق متقابل است» .

و در عين اينكه مسلمانان به حكم عادلانه ذكر شده در آيه قبل عمل كردند ، مشركان سرباز زدند ، لذا دستور داده شده براى عدم تضييع حق اين افراد ، هرگاه غنايمى بدست آمد ، اول حق آنها را بپردازند سپس غنايم را تقسيم كنند و اين احتمال هم وجود دارد كه حكم فوق مربوط به اقوامى باشد كه مسلمانان با آنها پيمان نداشتند و طبعا حاضر نبودند مهر اين گونه زنان را به مسلمانان باز پس دهند ، جمع ميان هر دو معنى نيز ممكن است .

(130) ازدواج

در تواريخ و روايات آمده است كه اين حكم اسلامى تنها شامل شش زن شد كه از همسران مسلمان خود بريدند و به كفار پيوستند و پيامبر صلى الله عليه و آله مهر همه آنه_ا را از غنايم جنگى به شوهرانشان بازگرداند .

قال الله تعالى : «وَاتُوا النِّساآءَ صَدُقاتِهِنَّ نِحْلَةً فَاِنْ طِبْنَ لَكُمْ عَنْ شَىْ ءٍ مِنْهُ نَفْس__ا فَكُلُ__وهُ هَنيآئ___ا مَّ_رآيئا» (1) .

و مهر زنان را (بطور كامل) به عنوان يك بدهى (يا يك عطيه) به آنها بپردازيد و اگ__ر آنه__ا ب__ا رض__ايت خ__اط__ر چيزى از آن را به شما ببخشن__د آن را ح__لال و گ__وارا مص__رف كني_____د .

تع____ري_ف واژه مَهْ___ر (ص_داق)

1- 4 / نساء .

ازدواج (131)

مهر كلمه اى است عربى و در فارسى آن را كابين

گويند و لغات ديگر مترادف آن در عربى ، صداق ، نحله ، فريضه ، اجر مى باشد . در قرآن مجيد واژه مهر به كارنرفته بلكه از لغات معادل آن استفاده شده كه يكى از آن صداق است و «وَاتُوا النِّس__اآءَ صَ_دُق_اتِهِ_نَّ نِحْلَ__ةً» (1) (2) و در ق__ام___وس ق__رآن آورده :

صَدُقَه : به فتح صاد و ضم دال مهريه زن است كه جمع آن درقرآن صَدُقات آمده.(3)

اخف__ش از ق__ول بن__ى تمي__م نق_ل مى كند كه :

1- 4 / نساء .

2- ترجمه از كتاب تفسير نمونه ، جلد 3 ، صفحه 262 ، تاريخ انتشار ارديبهشت 1354 .

3- قاموس قرآن ، جلد 3 _ 4 ، صفحه 117 ، ماده (صدق) .

(132) ازدواج

صُدْقةٌ ، به ضم صاد و سكون دال جمع صَدُقات است (1) در فرهنگ جامع هم صُدْقة و صَداق و صِداق و اَصدِق__ه و صُ___دْق ، به معن___ى مهريه آمده است . (2)

راغب اصفهانى هم در مورد صِداق مى فرمايد :

صداق با كسر و فتح و ضم آن چيزى است كه به زن از باب مهر پرداخت مى شود علت اينكه به مهر در قرآن به صِداق تعبير شده است حاكى از بنيان و تشكيل يك خانواده براساس صداقت و درستى است .

فلسفه مهريه

فلسفه مهريه

1- اع______راب الق____رآن ، جل________د 1 ، صفح___ه 434 .

2- ف__رهنگ ج__امع (عربى فارسى) جل_د اول ، ماده صدق .

ازدواج (133)

حكمت متع__الي_ه الهى هيچ فعلى را بدون حكمت و هدف تشريع ننموده است .

بنابراين بر صاحبان انديشه و پژوهشگران متعهد است كه در حد توان عملى خود پرده از روى حكمت هاى احكام تشريعى برداشته و آن چهره زيبا و متكامل قوانين الهى را براى انسان

كمال طلب و حقيقت جو ، با قلم هنرمندانه خود به تصوير بكشند و ابر تيره و تار ضلالت را از پيش چشم كج انديشان بى سليقه و روشنفكر مأب هاى خودباخته كنار زنند ، تا ايرادهاى ناآگاهانه بر مهريه گرفته نش__ود و مه__ري__ه را ن_وع_ى مع__امل__ه و نه_ايت_ا ت_وهي__ن ب_ه زن نشم__ارند .

در فلسفه مهريه بايد روشن شود كه تمام ايرادهايى كه بر مهريه گرفته شده است با ديد تنگ نظرانه مادى و اقتصادى بوده است و ساير ابعاد معنوى و ت__ربيت_ى لطي__ف مه__ري__ه ك__ه ح__اكى از پي_ون_د محب_ت و عشق و بقاء و

(134) ازدواج

تكامل بوده است منظور نشده است .

در پيگيرى هدفى كه در جهت روشن شدن فلسفه مهريه داشتيم با استمداد از توفيقات الهى و با استفاده از تفاسير بزرگان كه در ذيل آيه شريفه 4 / نساء بيان كرده اند ، به نكت قابل توجهى رسيديم كه براى ما حائز اهميت بوده و اعتقاد مرا به حكمت الهى راسخ تر نم_وده است .

با اعتراف به اينكه نتيجه به دست آمده تمام فلسفه مهريه نب__وده و هن__وز حق مطل__ب ادا نش___ده اس__ت نت__اي__ج تحقي__ق ب_ا ت_وضي_ح ارائ__ه مى ش__ود .

1 _ مهريه تجلى فطرت و طبيعت است

هديه دادن به محبوب به عنوان اظهار محبّت و نشان دادن علاقه ، امرى فطرى و طبيعى است كه معمولاً از سوى كسى كه پيشقدم مى شود و طالب و يا

ازدواج (135)

خ__واستگ__ار است ارائ___ه مى ش__ود .

طبيعتا و غالبا در نظام آفرينش ، جنس مذكر خواستگار جنس مؤنث است همانطور كه دانشمندان علوم تجربى هم اين موضوع را در نظام آفرينش و زندگى حيوانات كشف كرده اند ، كه جنس مذكر قبل از جفت گيرى

هديه اى را به همس____ر آين__ده اش تق__ديم مى كن__د .

در كت__اب «اس__رار جه__ان دانش» تح__ت عن__وان ن__ام__زدى و زن__اش_وئى در مي__ان پ__رن__دگ__ان آم__ده اس___ت :

عجيب تر از همه ، استفاده از هديه عروسى بين پرندگان است كه به تازگى كشف كرده اند . زاغچه نر بعد از بازديد آشيانه هاى موردنظر به اتفاق همسر آينده اش ، به او يك حشره هديه مى كند .

(136) ازدواج

سهره چند هفته بعد از نامزدى با هديه نمودن دانه هايى چند به معشوق خود عشقش را محكم تر مى سازد . يك نوع پرنده دريايى به نام مرغ اسكله رقص ازدواج را متوقف كرده و داخل رودخانه مى شود و از آنجا يك ماهى صيد كرده و ب___ه همس__ر آينده اش ، ه_دي_ه مى كند .

مرغان گوشتخوار هديه مهم ترى تقديم مى دارند . مار چيزى هديه نمى كند اما چند شكاف درخت را با برگ يا علف و گاهى با گل تزئين مى كند و به آواز مخصوصى آنها را به نامزدش نشان مى دهد . به طور كلى پيشكش ها مختلف است اغلب وسايل موردنياز براى آشيانه سازى يا خوراكى هديه مى كنند و يا تحفه هايى بى فايده ولى سمبوليك تقديم مى دارند . چرا اين هدايا را مى دهند ؟ گويى پرنده نر بدان وسيله اظهار مى دارد : من هنگام خوابيدن روى تخم ها از تو

ازدواج (137)

خوب مواظبت خواهم كرد و برايت غذا فراهم خواهم كرد يا مى گويد بايد به فكر ساختن آشيانه مان باشيم . واضح است كه اين تعبير و تفسيرها ساخته و پرداخته ذهن بشرى است و بايد در صحت آنها ترديد كرد . ممكن است كه تقديم اين هدايا جزو يك سلسله از بازتاب هاى مشروط باشد كه منجر به ازدواج مى گردد

ولى مطلب جالب توجه اين است كه همواره ماده مورد احترام نر است و غالبا هديه از طرف نر به ماده داده مى شود . اما غالب اوقات پرنده ماده او را به دادن هديه ترغيب مى كند . در اين موقع او حالت و رفتار پرنده كوچكى را به خود مى گيرد كه درخواست خوراكى از منقار مادرش دارد و در حالى كه با بال هاى لرزان ملتمسانه چمباتمه زده است مانند پرنده تازه از تخم درآمده اى با منقار گشوده تقاضاى كمك مى كند . و بالاخره دكتر ز.وسلوسكى مى گويد: هدايا در

(138) ازدواج

بسيارى از تشريفاتِ اظهار عشق ، نقش مهمى بازى مى كنند . پرستوى دريايى نر براى جفتش يك ماهى كوچك به رسم هديه مى آورد و كبوترهاى الماسى است_رالي_ا يك دست__ه عل__ف آب__ى ب__راى يك__ديگ__ر پيشكش__ى مى آورن__د . (1)

ع__لامه طب__اطب_ائى در تفسير الميزان در ذيل آيه 4 سوره نساء مى فرمايد :

اگر مى بينيد كه كلمه صَدُقات به ضمير (هُنَّ) زنان اضافه شده به جهت بيان اين مطلب است كه وجوب دادن مهريه زنان مسأله اى نيست كه فقط آن را دين تأسيس (2) كرده باشد بلكه مسأله اى است كه اساسا در بين مردم و در سنن

1- ازدواج در نظام آفرينش ، تأليف : سيدجمال الدين حجازى ، ناشر شركت انتشارات ميقات ، تاريخ نشر پائيز 70 ، صفحه 1362 .

2- احكام شرعى يا تأسيسى هستند يا ارشادى، احكام تأسيسى آن است كه عقل در مورد حكمى سكوت دارد و شرع آن را بنا و ايجاد مى نمايد برخلاف ارشادى كه عقل به تنهايى حكم دارد و شرع هم اظهار نظر كرده است .

ازدواج (139)

ازدواجشان متداول بوده است ، سنت خود بشر بر اين

جارى بوده و هست كه پولى و يا مالى را كه قيمتى داشته باشد به عنوان مهريه به زنان اختصاص دهند و كأنّه اين پول را در مقابل عصمت او قرار مى دهند و آنچه بين مردم متداول است اين است كه طالب و داعى براى ازدواج مرد مى باشد . (1)

است__اد ب__زرگ__وار شهي__د مطه__رى مى ف_رم_اي_د :

قرآن رموز فطرت بشر را با كمال دقت رعايت كرده است و براى اينكه هريك

1- الميزان فى تفسير القرآن ، علامه سيد محمدحسين الطباطبائى ، (م 1402 ق) ، جلد 4 ، صفحه 169 .

(140) ازدواج

از زن و مرد نقش مخصوصى كه در طبيعت از لحاظ علائق دوستانه به عهده آنها گذاشته شده ، فراموش نكنند لزوم مهر را تأكيد كرده است . نقش زن اين است كه پاسخگوى محبت مرد باشد . محبت زن خوب است به صورت عكس العمل محبت مرد باشد نه به صورت ابتدائى . عشق ابتدائى زن ، يعنى عشقى كه از ناحيه زن شروع بشود و زن بدون آنكه مرد قبلاً او را خواسته باشد عاشق مردى بشود ، همواره با شكست عشق و شكست شخصيت خود زن همراه است ، برخلاف عشقى كه به صورت پاسخ به عشق ديگرى در زن پيدا مى شود ، اين چنين عشقى نه خودش شكست مى خورد و نه به شخصيت زن لطمه وارد مى آورد . (1)

1- نظام حقوق زن در اسلام مؤلف : استاد شهيد مرتضى مطهرى ، انتشارات صدرا _ قم _ چاپ هشتم تيرماه 1357 ، چاپ امير قم صفحه 211 .

ازدواج (141)

پس مى توان نتيجه گرفت وجود مهريه يك قانون جارى و سارى در طبيعت

و خلقت مى باشد و اسلام به عنوان يك دين كامل و فطرى روى اين سنت انگشت گذاشته و چهارچوب شرعى و قانونى آن جهت اصلاح امور خانواده بيان كرده است.

مخالفت با امر مهريه در واقع مخالفت با يك واقعيت و فطرت مى باشد كه باعث تزلزل در اركان زندگى مى شود .

2 _ مه__ر ق_ان_ون عشق و جذب است

نوع علاقه زن به مرد متفاوت است و با اينكه تجاذب طرفينى است ، اما به

(142) ازدواج

عكس اجسام بى جان، جسم كوچك تر ، جسم بزرگ تر را به سوى خود مى كشاند . آفرينش ، مرد را مظهر طلب و عشق و تقاضا و زن را مظهر محبوبيت و معشوقيت ، قرار داده است . احساسات مرد ، نيازآميز و احساسات زن نازخيز است . احساسات مرد طالبانه و احساسات زن ، مطلوبانه است .

است__اد ب_زرگوار شهي_د مطه_رى در اين ارتباط مى فرمايد :

عرفا قانون عش__ق را ب_ر س_راس__ر هست_ى س_رايت مى دهن__د و مى گ_ويند :

عشق و جذب و انجذاب بر سراسر موجودات و مخلوقات حكومت مى كند ، با اين خصوصيت كه موجودات و مخلوقات از لحاظ اينكه هر موجودى وظيفه خاصى را بايد ايفا كند متفاوتند ، سوز در يك جا و ساز در جاى ديگر قرار دارد .

مهر از آنجا پيدا شد كه در متن خلقت نقش هريك از زن و مرد نسبت به

ازدواج (143)

يكديگر يك جور نيست . قانون خلقت ، جمال و غرور و بى نيازى را در جانب زن و نيازمندى و طلب و عشق و تغزل را در جانب مرد قرار داده است . (1)

زندگى بدون وجود عشق و محبت يك زندگى تشريفاتى و سرد و بى روح خواهد بود و

نتيجه اى جز از هم پاشيدگى شيرازه نظام خانواده و جامعه و بى ه__ويت___ى و ايج____اد بح____ران ب____ه دنب_ال نخ_____واه__د داش___ت .

آنچ_ه به زن_دگى روح و معنى مى دهد قانون عش__ق و محب___ت است .

اين عشق است كه موجب بقاء خانواده و موجب جنبش و حركت و گرم كردن

1- نظ__ام حق__وق زن در اس__لام م__ؤل__ف : است__اد شهيد مرتضى مطهرى ، انتشارات صدرا _ ق___م _ چ___اپ هشت___م تي___رم____اه 1357 ، چ__اپ امي__ر ق__م صفح___ه 211 .

(144) ازدواج

زندگى خانوادگى مى شود . عشق و محبت در هريك از موجودات جهان به عنوان يك روح و يك نيرو وجود دارد كه آنها را در راه وصال ، به كوشش وحدت وامى دارد .

مهريه هم پيام و نمادى است از اظهار عشق و شروع آغاز زندگى جديد با شي__رين__ى عش__ق و محب__ت . ح__ال چ__ه مق__دارِ مه__ري_ه كم باشد و چه زياد .

در ق__رآن ش__ري__ف ه__م كلم__ه نحل__ه را به عنوان حال از براى صَدُقاتِهِنَّ آورده اس___ت «وَاتُ____وا النِّس__اآءَ صَ___دُق_اتِهِ__نَّ نِحْلَ__ةً» (4 / نس___اء) .

در تفسير مجمع البيان ذيل آيه شريفه فوق در مورد نِحْلَة مى ف_رمايد :

وَ سُمِّىَ النَّحْلُ نَحْلاً لاَِنَّ اللّهَ نَحَلَ مِنْهَا النّاسَ الْعَسَلَ الَّذى فى بُطُونِها (1)

1- مجمع البيان فى تفسير القرآن مؤلف : امين الدين ابوعلى الفضل بن الحسن الطبرسى الطوسى (م 548 ، ه ق) نش______ر : بي______روت : داراحي_____اء الت______راث الع____رب___ى 1379 .

ازدواج (145)

زنبور عسل را نحل گويند زيرا خداوند به واسطه او از آنچه در درون او است ب__ه م__ردم عس__ل مى بخش__د . راغ__ب اصفه_انى ه__م در مف__رداتش مى گويد :

نِحْلَه بخششى است بر سبيل تَبَرُّع كه اخصّ از هبه مى باشد چون هر هبه اى

نحله هست اما هر نحله اى هبه نيست و اشتقاق نحله از نحل (زنبور عسل) به خاطر فعل (زوج) است مهريه را در هنگام دادن به صورت شيرين و گوارا به همسر خودمى دهد.

پس آنچه مى توان از كلمه نحله كه به عنوان حال براى مهر آمده است نتيجه گرفت اين است كه مهريه يك اظهار عشق و محبت فوق العاده اى مى باشد كه حتى

(146) ازدواج

فوق هبه و بخشش است و شوهر با تعيين مهر نهايت عشق به همسر و زندگى خود را اعلام مى كند آنگاه است كه اين پيوند مقدس شامل اين آيه شريفه مى شود:

«وَ مِنْ آياتِه اَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ اَنْفُسِكُمْ اَزْواجا لِتَسْكُنُوا اِلَيْها وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً اِنَّ فى ذلِكَ لاَ آي_اتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ» (21 / روم) .(1)

«و از نشانه هاى او اينكه همسرانى از جنس خود شما براى شما آفريد تا در كنار آنها آرامش يابيد و در ميانتان مودت و رحمت قرار داد ، در اين امر نش__ان__ه ه__ايى است ب__راى گ__روه_ى كه تفك__ر مى كنن__د» .

شهيد مطهرى (ره) مى فرمايد :

1- ت__رجم__ه از كت__اب تفسي_ر نم__ون_ه ، جل_د 16 ، صفحه 388 ، چاپ 12 ، تابستان 1374 .

ازدواج (147)

رابط___ه زن و ش__وه__ر ب__الات__ر از ي__ك مع__ادل__ه س__اده است و در آن ع__اطف__ه و مه__ر ، نقش مهم__ى دارد زي__را زن با مهريه ملك شوهر نمى شود ول__ى قل__ب او ب___اي__د ب____ه تسخي__ر م____رد درآي_____د . (1)

پس زندگى بايد با عشق و شيرينى خاصى كه با علامت مهر نشان داده مى شود شروع شود و كليه تلخى هاى زندگى شيرين شود و همه مشكلات و دردهاى زندگى شفا پيدا كند زيرا يكى از نكات مهمى كه در مورد مهر

در آيه «صداق» بيان شده عبارتِ «هنيا مريئا» مى باشد زيرا همان طورى كه خداوند در مورد عسل فرموده شفاء است از براى مردم «يَخْرُجُ مِنْ بُطُونِها شَرابٌ مُخْتَلِفٌ

1- نظ___ام حق__وق زن در اس_____لام : شهي__د مطه__رى ، صفح__ه 200 .

(148) ازدواج

اَلْوانُهُ فيهِ شِفاءٌ لِلنّاسِ» (72/نحل) . «از درون شكم آنها نوشيدنى خاصى خارج مى شود ، به رنگ هاى مختل__ف ، ك__ه در آن شف__اى م__ردم است» . (1)

در مورد مهريه علاوه بر اينكه كلمه نِحْلَة آورده عبارت هَنيئا مَّريئا هم بيان نموده است .

در تفسي_______ر مجم________ع البي_______ان م_ى ف_____رم_____اي____د :

فَالْهَنىءُ شِفاءٌ مِنَ الْمَرَضِ (2) هَنىءُ به معناى شِفاءِ از م_رض است .

و در تفسير رَوْضُ الْجِنانِ وَ رَوحُ الْجَنانِ در مورد مَريئا از قول ابوحمزه

1- ت____رجم____ه از كت____اب تفسي___ر نم_____ون__ه ، جل____د 11 ، صفح__ه 295 .

2- مجمع البيان فى تفسير القرآن : جلد 2 ، (از ده جلدى در 5 جلدى) ، صفحه 4 .

ازدواج (149)

مى ف__رم__اي_د : مَ_ريئ__ا لاداءَ فيهِ (1) م_ريئ_ا يعنى چيزى كه در آن دردى نيست .

در مورد اينكه مهر موجب شفاى امراض مى شود اخبار زيادى از معصومين رسيده كه به دو روايت از مستدرك الوسائل اشاره مى شود .

دعائم الاسلام : عن على عليه السلام : اَنَّهُ قالَ : «اَيَعْجِزُ اَحَدُكُمْ اِذا مَرِضَ اَنْ يَسْأَلَ امْرَأَتَهُ فَتَهِبَتْ لَهُ مِنْ مَهْرِها دِرْهِما . فَيَشْتَرى بِه عَسَلاً فَيَشْرِبُهُ بِماءِ السَّماءِ فَاِنَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ يَقُولُ فِى الْمَهْرِ : فَاِنْ طِبْنَ لَكُمْ عِنْ شَىْ ءٍ مِنْهُ نَفْسا فَكُلُوهُ هَنيئا مَّريئا وَ يَقُولُ فِى الْعَسَلِ: فيه شِفاءٌلِلنّاسِ . وَ يَقُولُ فىماءِالسَّماءِ: اَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً مُبارَكا» . (2)

1- روض الجن___ان و روح الجن____ان ف_ى تفسي__ر الق__رآن : جلد

5 ، صفحه 144 .

2- مست__درك ال__وس_ائل و مستنب__ط المسائل : جلد 15 ، صفحه 82 .

(150) ازدواج

يعنى : در دعائم اسلام از على عليه السلام نق__ل ك__رده كه آن حض__رت ف__رم__ود :

آيا يكى از شما عاجز شده است از مرضى تا اينكه از همسرش بخواهد كه به او درهمى از مهرش را ببخشد (پس از گرفتن درهم) با آن عسل بخرد و آن را با باران بنوشد چون خداوند در مورد مهر فرموده : اگر مقدارى از مهر به شما بخشيدند بخوريد آن را هنيئا و مريئا . و در مورد عسل فرمود : در آن شفاء است و در مورد باران فرمود : نازل نموديم از آسمان آبى مبارك .

قطب راوندى نيز روايتى در لب اللباب از قول حضرت على عليه السلام نقل كرده است : مَنْ اَصابَتْهُ عِلَّةٌ فَلْيَسْأَلِ امْرَأَتَهُ ثَلاثَ دَراهِمَ مِنْ صِداقِهاوَ يَشْتَرى بِهاعَسَلاً ثُمَ يَكْتُبُ سُورَةَ ياسينَ بِماءِ الْمَطَرِ وَ يَشْرَبُهُ، شِفاهُ اللّهُ، لاَِنَّهُ اجْتَمَعَ لَهُ الْهَنئىَ وَ الْمَرئىَ وَ

ازدواج (151)

الشِّفاءَ وَ الْمُبارَكَ».(1)

چون يكى از شما را رنجى باشد سه درهم از مهريه زن خود بخواهد و با آن عسل بخرد و با آب باران بياميزد و سوره ياسين را با آن بنويسد و بياشامد ، ميان هنئى و مرئى و شِفاء و بركت جمع كرده است .

روايت فوق با مقدار كمى اختلاف در بسيارى از تفاسير ، ذيل آيه 4 سوره نساء ذكر شده است .

3 - مه_ريه پ_اداش و نش_انه حي_ا و ع_زت زن است

مهر،با حيا و عفاف زن يك ريشه دارد ، زن باالهام فطرى دريافته است كه

1- مست__درك ال__وس__ائ__ل و مستنبط المسائل : جلد 15 ، صفحه 82 .

(152) ازدواج

ع__زت و احت__رام او ب__ه اي_ن است ك_ه خ__ود

را رايگان در اختيار مرد قرار ندهد .

همين ها سبب شده كه زن توانسته با ناتوانى جسمى ، مرد را به عنوان خواستگار به آستانه خود بكشاند و مردها را به رقابت با يكديگر وادار كند زن از مرد در مقابل شهوت تواناتر و خوددارتر آفريده شده است . مرد در مقابل غريزه از زن ناتوان تر است اين خصوصيت همواره به زن فرصت داده است كه دنبال مرد نرود و زود تسليم او نشود و برعكس مرد را وادار كند كه به زن اظهار نياز كند و براى جلب رضاى او اقدام نمايد يكى از آن اقدامات اين بوده كه براى جلب رضاى او و به احترام موافقت او هديه اى نثار او كند .(1)

1- حق__وق زن در اس__لام : شهي____د مطه__رى ، صفح__ه 201 .

ازدواج (153)

قبلا هم از علامه طباطبايى (ره) در تفسير الميزان بيان شد كه مهر را عوض عصمت قرار مى دادند .

پس مى توان نتيجه گرفت كه مهريه عامل حفظ و كنترل دختر از انحراف و نگهدارى خود مى باشد . چون حفظ بكارت تا هنگام عقد شرعى و شوهر قانونى از جمله نشانه پاكدامنى و عصمت زن مى باشد كه اگر چنانچه شوهر شرط كند كه زن باكره باشد و بعد از عقد معلوم شود كه باكره نبوده مى تواند عقد را بهم ب__زن__د (1) و در اي__ن ص__ورت مه__رى به زن تعل__ق نخواهند گرفت چون در حكم ت__دليس خ__واه__د ب___ود .

1- طبق فتواى امام خمينى (ره) ، مسأله (2444) توضيح المسائل .

(154) ازدواج

صاحب تفسير الف__رق__ان در م__ورد ت__وصي__ف مه__ر به نحل_ه مى فرمايد :

وَ ايتاءٌ لِكَرامِةِ الزَّوْجِيَّةِ نِحْلَةً . نِحْلَهَ (مهريه) در

ازاء آن كرامت و شخصيت و عزت زن است . و سپس توضيح داده است كه : وَ فى اِضافَةِ الصَّدَقاتِ اِلَيْهِنَّ لَمْحَةٌ اُخْرى بِذلِكَ الاِْخْتِصاصُ ، فَلَمْ يَقُلْ : صَدَقاتُكُمْ ... وَ اِنَّما (صَدَقاتُهُنَّ الْخاصَّةُ بِهِنِّ كَحِقِّ اَصيلٍ فى حِقْلِ الزِّواجِ) .(1)

در اينكه صدقات (مهر) به ضمير هن اضافه شده نه بكم ، لطف خاصى دارد ، ك_ه مهريه در زندگى زناشويى ، ح__ق اصل__ى آنه__ا است نه اينك__ه منتّى باشد .

در اس__لام مه__ري__ه مع__رف شخصي__ت و استق__لال زن و به معن__ى

1- الفرقان فى تفسير القرآن و السنته ، جلد 6 ، صفحه 209 .

ازدواج (155)

ع__زت و حرمت زن مى باشد زيراكه مهريه ه__دي__ه است و ه__دي__ه و پيشكش را ن__زد بزرگان يا كسى مى برند كه دل به او سپرده باشند و براى او قدر و مقام و ح___رمت و ع_زت__ى ق__ائ__ل ب__اشن_____د .

4 _ مهر باعث كنترل و بقاء خانواده مى شود

شايد در ميان مردها كسانى پيدا شود كه هوس باز باشند و پس از آنكه چشم آنها از همسرشان سير شد و زن نشاط و جوانى و زيبايى خود را از دست داده او را رها كنند و مجددا دنبال زنى ديگر باشند (با توجه به اينكه قدرت در دست مرد است) . در نتيجه كانون گرم خانواده از هم پاشيده شده و چه بسا بچه هايى بى خانمان و محروم از تربيت خانوادگى شوند و ضررهاى جبران ناپذيرى بر پيك__ر ج_امع_ه خص_وص_ا زن وارد شود .

(156) ازدواج

دين كه در جهت بقاء و اصلاح جامعه و خانواده تلاش مى كند بايد ابزارهاى كنترل كننده اى وضع كند تا جامعه و خانواده از هم پاشيده و متزلزل نشوند . يكى از آن ابزارها مهريه مى باشد

تا افرادى كه بدون دلايل شرعى و قانونى نظام خانواده خود را بر هم نزنند و جلوى هوس هاى آنها گرفته شود . مهر ترمزى در برابر تمايلات مرد نسبت به جدايى و طلاق محسوب مى شود در تفسير نمونه در ذيل آيه 4 سوره نساء آمده است :

درست است كه مهر از نظر قوانين اسلام با برقرار شدن پيمان ازدواج به ذمه مرد تعلق مى گيرد و زن فورا حق مطالبه آن را دارد ، ولى چون معمولاً به صورت بدهى بر ذمه مرد مى ماند ، هم اندوخته اى براى آينده زن محسوب مى شود و هم پشتوانه اى براى حفظ حق__وق او و از ه__م نپ__اشي__دن پيمان زناشويى است . (1)

ازدواج (157)

چنانچه مردى زنى را عقد نمود بعد تصميم گرفت او را طلاق دهد در صورتى كه با او هم بستر نشده باشد بايد نصف مهر و اگر هم بستر شده باشد تمام مهر را بپردازد .

ام______ام خمين_____ى (ره) مى ف___رم___اي____د :

لَ__وْ طَلَّ__قَ قَبْ__لَ ال__دُّخُ__ولِ سَقَ__طَ نِصْ__فُ الْمَهْ__رِ الْمُسَمّى وَ بَقِىَ نِصْفُهُ . (1)

اگر مرد همسرش را قبل از هم بستر شدن طلاق دهد نصف مهر معين ساقط مى شود و نصف ديگر برعهده شوهر است و بر همين مبنا در قانون مدنى آمده

1- تفسي______ر نم______ون_____ه : جل___د 3 ، صفح___ه 262 .

2- ترجمه تحريرالوسيله ، جلد 3 ، صفحه 534، مسئله 13 .

(158) ازدواج

است : (م__اده 1092) هرگاه شوهر قبل از نزديكى زن خود را طلاق دهد مستحق نص_____ف مه___ر خ_____واه__د ب____ود .(1)

5 _ مه_ر م_وج_ب تع_ادل اقتص_ادى است

داشت__ن امني__ت اقتص__ادى يك__ى از اه__داف مه_م ت__لاش ها و فعاليت هاى ف__ردى و اجتم__اعى مى ب__اش__د و در ازدواج هم همي__ن ه_دف دنبال مى شود .

زن

و شوهر با همفكرى و ايجاد فضائى آرام و با تقسيم كارها موجب امنيت و آرامش براى فعاليت هاى اقتصادى مى شوند ، اما با اينكه زن داراى استقلال مالى مى باشد ولى در جوامع بشرى ابتكار عمل در مسائل اقتصادى و درآمدى بيشتر

1- نظام خانواده نكاح و انحلال آن ، صفحه 259 .

ازدواج (159)

در دست مردان مى باشد و در صورت طلاق و جدائى زن بدون پشت__وانه اقتص___ادى مى م__اند ، وجود مهريه يك نوع احساس امنيت اقتصادى و پشت__وانه اى ب__راى زن مى باشد .

به علاوه مردان براى انتخاب همسر مجدد امكانات بيشترى دارند ولى زنان بيوه مخصوصا با گذشت قسمتى از عمر آنها و از دست رفتن سرمايه جوانى و زيبائى ، امكان كمترى براى انتخاب همسر جديد دارند با توجه به اين جهات روشن مى شود كه امكانات و سرمايه اى را كه زن با طلاق از دست مى دهد بيش از امكاناتى است كه مرد از دست داده است و در حقيقت مهر چيزى است به عنوان جبران خسارت براى زن و وسيله اى براى تأمين زندگى آينده اوست (1) در

1- تفسي___ر نم______ون___ه : جل___د 3 ، صفح__ه 242 .

(160) ازدواج

تفسي__ر ان__وارالع____رف__ان مى ف__رم__اي__د :

مهر يك عطيه الهى است و خداوند به خاطر اينكه زن حقوق بيشترى در اجتماع داشته باشد و ضعف نسبى جسم وى ازاين طريق جبران گردد، به طوركامل ادانماييد (1) لهذا در منابع فقهى و حقوقى مشاهده مى كنيم كه مهريه ملك شخص زوجه است و ديگران حتى والدين او هم حقى در آن ندارند اين موضوع را در فصل هاى آينده از نظرفقهى و روايى و قانونى مفصل بحث خواهيم نمود. مهرعلاوه براينكه باعث تعديل مقدارى از مسائل اقتصادى است موجب تعديل

1- انوارالعرفان

فى تفسير القرآن : جلد 8 ، صفحه 44 .

ازدواج (161)

نيروى جسمانى زن و مرد نيز مى باشد مرد كه از نظر جسمانى قوى است و زن ضعيف ولى مهر موجب مى شود كه مرد باوجود احساس قدرت بدنى در مقابل زن ت__واض____ع كند بنا به فرمايش شهيد مطهرى :

ضعف زن در مقابل نيرومندى بدنى به همين وسيله تعديل شده است و همين جه__ت م__وج__ب ش__ده ك__ه هم__واره م__رد از زن خ__واستگ_ارى مى كرده . (1)

6 _ مه_____ر عطيّ____ه اله____ى ب_ه زن اس___ت

با استفاده از كلمه نحله مى توان استفاده نمود كه مهر يك هديه الهى است به زن مى باشد زيرا بسيارى از مفسران بهره بردارى نموده اند ، كه مهر بخششى

1- نظام حقوق زن در اسلام : شهيد مطهرى ، صفحه 200 .

(162) ازدواج

است از خداوند به زن كه توسط شوهر به زن عطا مى شود ، زيرا نحله را معنى ك__رده ان_د ب_ه بخش_ش و ه__دي_ه اختص__اص_ى . (1)

ام__ام خمين_ى (ره) در تحريرالوسيله مى فرمايد :

تَمْلِ_كُ الْمَ_رْاَةُ الصَّ_داقَ بِنَفْ_سِ الْعَقْ_دِ ... فَلَهَا التَّصَرُّفُ فيهِ بَعْدَالْعَقْدِ بِاَنْواعِهِ . (2)

زن ب__ه مح__ض انعق__اد عق__د م__ال__ك مه_ري_ه مى ش_ود ... و زن مى تواند پس از عقد در مهر تصرف كند .

7 _ مهريه پيمان صداقت است

1- پرتوى از قرآن : سيدمحمود طالقانى ، جلد 6 ، صفحه 14 .

2- ت_رجم_ه تح_ري_رال_وسيل_ه : ام_ام خمين_ى (ره) ، جل__د 3 ، صفح__ه 534 ، مس__أل_ه 15 .

ازدواج (163)

بقاء و دوام هر پيوندى به خصوص زناشويى در گرو صداقت و يك رنگى مى باشد ازدواج هايى كه در آن زن با شوهر صداقت ندارند دير يا زود از هم پ__اشي__ده ش__ده و ي_ا به ك__ان__ونى س__رد و بى روح كه در آن صلح و صفا حاكم نيست تبديل خواهد شد .

پيمان زناشويى اولين اجتماع كوچكى است كه علاوه بر اينكه داراى ابعاد متعدد اقتصادى ، حقوقى ... است ، يك كانون مهم رشد و شكوفايى عاطفه ها و تربيت انسان هاى باصداقت و مهذب است كه اداره جامعه فردا به عهده آنها گذاشته خواهد شد ، پس خود اين جامعه كوچك يعنى خانواده بايد سرشار از صداقت باشد به همين جهت از مهر در قرآن شريف به صداق تعبير شده است ، همانطورى كه در

تعريف مهر گذشت مرد با دادن مهر يك زندگى خالصانه و

(164) ازدواج

ص__ادق___انه ب____دون غ__ل و غ__ش را اع__لام مى نم__ايد .

در م_____ورد ص_____دق گفت_________ه ش_____ده اس___ت :

وَالصِّدْقُ مُطابَقَةُ الْقَ__وْلِ الضَّمي__رَ وَ الْمُخْبَرَ عَنْهُ مَعا (1)

صدق مطابقت و هماهنگى بين قول و چيزى است كه از آن خبر داده مى شود .

و باز گفته شده : وَالصَّداقَةُ صِدْقُ الاِْعْتِقادِ فِى الْمَوَدَّةِ (2)

ص__داقت عب__ارت است از ص__دق اعتق_اد در دوستى .

ازدواجى كه باصداقت شروع شود مى تواند يكى از مصاديق اين آيه شريفه

1- المفردات فق غريب القرآن ماده صدق .

2- المفردات فق غريب القرآن ماده صدق .

ازدواج (165)

باشد: يآ اَيُّهَا الَّذينَ امَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصّادِقينَ (1) اى كسانى كه ايمان آورده اي__د از (مخالفت فرمان) خ__دا بپ_رهي__زي__د و ب__ا ص__ادق__ان ب__اشي__د .

8 _ مهريه تضمين مادى امنيت تربيت است

سؤالى كه به ذهن انسان كنجكاو مى رسد اين است كه چرا زن به شوهر خود مهريه نمى دهد و چرا مهر بر مرد لازم است نه بر زن ؟ با اينكه هر دو در زندگى و ل__ذات زن_اش_وي_ى ش__ريك مى ب__اشن__د ؟

جواب روشن است : زيرا در فلسفه مهر اهداف بسيارعالى انسانى و تربيتى وجود دارد كه نمى توان آن را همانند ساير مسائل طرفينى زناشويى و حقوقى

1- 119/توبه،ترجمه ازكتاب تفسيرنمونه، جلد 8 ، صفحه 178 ، تاريخ چاپ 30 شعبان 1399 .

(166) ازدواج

شم__رد و مق__ايس__ه نم__ود ك___ه اگ__ر م__رد به زن خود مهرى مى دهد پس زن هم به شوهر خود مهر بپردازد .

علاوه بر دلايلى كه در فلسفه مهر تاكنون ذكر شد يكى ديگر از مصاديق فلسفه مهر تضمين و تأمين امنيت مادى تربيت فرزند و مساعد نمودن محيط خانه براى پرورش فرزند

است .

هريك از احكام تشريعى الهى براساس حكمتى وضع شده است كه بايد رابطه بين حكم و موضوع را سنجي__د .

لزوم پرداخت نفقه و مهر از طرف مرد به زن در واقع بستگى به اهداف عاليه تشكيل خانواده دارد كه در رأس اهداف مقدس خانواده ايجاد محيط امن و تربيت فرزند مى باشد كه اين رسالت در خانواده بزرگ جامعه برعهده پيامبران عليه السلام و

ازدواج (167)

در خانواده كوچك زناشوئى به صورت طبيعى برعهده زن گذاشته شده است و انجام اين رسالت بزرگ تنها با مهر و محبت مادرى بدون پشتوانه مادى ممكن نيست زيرا مربى اين مكتب بايد از لحاظ مادى (لباس ، مسكن ، امرارمعاش و ...) تأمين باشد كه به صورت نفقه تضمين شده است ؛ حتى از يك پس انداز مالى (مهريه) بهره مند باشد كه اين امر نيز تضمين گرديده و برعهده شوهر گذاشته شده است .

مقام تربيتى زن (مادر) آن قدر باارزش است كه پيامبراسلام صلى الله عليه و آله مى فرمايد :

بهشت زير پاى مادران است . (البته نه هر مادرى بلكه مادرى كه به وظيفه مادرى خود عمل كند) چون تربيت عالى ترين هدف خلقت است . در اين راستا روايتى در علل الشرايع از محمدبن سنان نقل شده كه امام رضا عليه السلام در مورد

(168) ازدواج

علت وجوب مهر بر مردها و عدم وجوب آن از طرف زن ها فرمودند : چون مؤنه زن بر مرد واجب است زيرا زن با مرد يك قرارداد و معامله نموده و مرد مشترى مى ب_اشد پس بايد مه__ريه را بپ__ردازد . (1)

تعيي__ن مه___ر ب__ا رض__ايت زوجي__ن

تعيين مهر در عقد دائم برخلاف عقد موقت از اركان نمى باشد ولى اگر زوجين بخواهند مهر تعيين نمايند نوع و مقدار

آن بايد روشن شود كه در اين فصل به دنب__ال روشن ش__دن اين موضوع هستيم .

از ق__ول ام_ام ب_اقر عليه السلام نق__ل ش__ده است كه آن ب__زرگوار فرموده :

1- وسائل الشيعه ، جلد 15 ، صفحه 23 .

ازدواج (169)

اَلصَّداقُ كُلُّ شَىْ ءٍ تَراضى عَلَيْهِ النّاسُ (1)

هر شى ء كه م__ردم به آن رض__ايت داشت_ه باشند مى تواند مهر باشد .

امام باقر عليه السلام فرمودند : هر آنچه موردرضايت طرفين قرار گيرد مى تواند مه__ر قرار گيرد چه كم باشد و چه زياد . (2)

از اين روايت فهميده مى شودكه ملاك تعيين مقدار مهر رضايت زوجين است.

مقدار مهريه

مقدار مهريه

يكى از نكاتى كه بايد در مسائل حقوقى خانواده و ازدواج مطرح و روشن گردد مقدار مهريه از نظر شرع مقدس اسلام مى باشد تا هم اهداف و فلسفه

1- وس__ائ__ل الشيع___ه ، جل___د 15 ، صفحه 2 .

2- ته__ذيب الاحك__ام ، جل__د 7 ، صفحه 409 .

(170) ازدواج

وجودى مهريه تأمين گردد و هم باعث تحكيم خانواده و رفع نزاع و اختلاف شود .

سؤالى كه مطرح است اين است كه آيا براى مهر محدوديتى مشخص وجود دارد يا خير ؟ و آيا بيشتر از مهرالسنة جايز است يا خير ؟ در اين مورد نظراتى وجود دارد ولى قبل از طرح نظرات فقها ، طبق مباحث گذشته مى توان اظهار نظر نمود كه محدوديتى نبايد در مقدار مهر وجود داشته باشد ؛ چون با رضايت زوجي__ن وقت__ى مه__ر مشخ__ص ش__ده ب_اش_د ديگ__ر از لح__اظ كمي__ت چ__ه اشك__الى خ__واه__د داشت ؟

به طور كلى در ميان فقها ، دو نظر وجود دارد كه به بررسى آنها مى پردازيم :

1 _ قائلين به محدوديت مهر

عده اى از فقها به پيروى از سنت رسول اكرم صلى الله عليه و آله قرار دادن مهر بيش از

ازدواج (171)

مهرالسنة را جايز نمى دانند و در اين مورد ادعاى اجماع هم نموده اند كه از مشهورترين آنها مرحوم اسكافى و صدوق و سيدمرتضى مى باشند و ف_رم_وده اند م__ازاد ب__ر مه_رالسن_ة بايد برگردانده شود . (1)

و سيدمرتضى علاوه بر منع از زيادى مهرالسنة و حكم به ردّ مازاد بر آن استدلال به اجماع نموده است .(2)

همين حكم بدون ادعاى اجماع از الفقيه نقل شده است . (3)

مهرالسنه پانصد درهم معادل پنجاه دينار مى باشد كه رسول اكرم صلى الله عليه و آله مهر

1- جواهرالكلام ، جلد 31 ، صفحه 15 .

2-

ش_____رع لمع_____ه ، جل____د 2 ، صفح____ه 98 ، كت____اب النك__اح .

3- جواهرالكلام ، جلد 31 ، صفحه 15 .

(172) ازدواج

تمامى همسران خود را به همين مقدار قرار داد و اين به عنوان سنت آن حضرت مطرح مى باشد و سيدمرتضى و ديگران كه معتقد هستند مهر نبايد از مهرالسنه بيشتر باشد به تبعيت از سنت رسول اللّه صلى الله عليه و آله فتواى داده اند و در روايات متعددى مهرالسنّه مطرح شده است ؛ از جمله روايت عبداللّه بن سنان كه از قول امام صادق عليه السلام نقل كرده است كه : «مهريه زن ها در زمان رسول اكرم صلى الله عليه و آله برابر با پانصد درهم بوده است» (1) و روايت مفضل كه از امام صادق عليه السلام سؤال مى كند «خبر بده به من از مقدار مهر زن كه (لا يَجُوزُ لِلْمُؤْمِنِ اَنْ يَجُوزُهُ) جايز نيست مؤمن از آن تج__اوز كند ؟ ام__ام عليه السلام ف__رم__ودن__د : (اَلسُّنَّ__ةُ الْمُحَمَّ__دِيَّةُ)

1- وسائل الشيعه ، جلد 15 ، كتاب النكاح ، صفحه 8 .

ازدواج (173)

سن__ت حض__رت محم__د صلى الله عليه و آله ك__ه پ_انص__د دره_م مى ب_اش_د و مازاد بر آن بايد برگردانده شود» . (1)

ح_ديث ف_وق مط_اب_ق با نظ__ر سي__د م_رتض_ى و همفك_ران او در عدم تجاوز مهر از مهرالسن__ة اس_ت .

شيخ صدوق (عليه الرحمه) علت اينكه چرا مهرالسنه پانصد درهم است از قول حسين بن خالد نقل كرده :

«حسين بن خالد (2) مى گويد از امام كاظم عليه السلام سؤال كردم چگونه مهرالسنه

1- وس____ائ____ل الشيع_______ه ، جل_____د 15 ، كت__اب النك____اح ، صفح___ه 17 .

2- در تهذيب الاحكام ، جلد 7 ، پاورقى صفحه 412 آمده است ، حسن بن خالد صحيح است نه حسين بن خالد ، حسن بن خالد ، كان ثقة له كتاب النّوادر ،

يروى عن الكاظم عليه السلام .

(174) ازدواج

پانصد درهم شده ؟ امام عليه السلام فرمود : خداوند بر خود لازم نمود كه اگر مؤمنى صد مرتبه تكبير و صد مرتبه حمد و صد مرتبه تسبيح خدا و صد مرتبه لا اله الا الله (تهليل) بگويد و صد مرتبه صلوات بر محمد و آل محمد صلى الله عليه و آله بفرستد و پس از آن بگويد خداوندا از حوريه بهشتى به ازدواج من در بياور خداوند (دعايش را مستجاب نموده و) حوريه بهشتى را به ازدواج او درمى آورد و خداوند مهر آن حوريه را همين اذكار قرار داده است به همين جهت خداوند به پيامبرش وحى نم__ود كه سنت قرار بدهد مهر زنان مؤمن را پانصد درهم و پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله آن را انج________ام داد» .(1)

ازدواج (175)

نقد نظريه قائلين به محدوديت مهريه

مستند قائلين به محدوديت مهر از چند حال خارج نيست يا بايد آيات باشد كه از كلمه «قنطار» در آيات خلاف آن فهميده مى شود (همان طورى كه توضيح آن خواهد آمد) ، يا بايد روايات باشد كه اولاً از روايات الزام و وجوب در محدوديت مهريه به پانصد درهم استفاده نمى شود ، ثانيا رواياتى داريم كه خلاف آن را ثابت مى كنند و حتى قيد عدم محدوديت شده مثل روايتى كه از امام صادق عليه السلام نقل شده:

عَنِ الصَّداقِ هَلْ لَهُ وَقْتٌ (اَىْ هَلْ لَهُ حَدٌّ لا يُتَجاوَزُ عَنْهُ) ؟ قال : لا (1) سؤال شد از

1- علل الشرايع ، صفحه 499 .

2- ته__ذيب الاحك__ام ، جل__د 7 ، صفح_ه 412 .

(176) ازدواج

امام صادق عليه السلام از مهريه كه آيا براى آن حدى وجود دارد ؟ فرمود خير ثالثا همان طورى كه در

بحث بعدى خواهد آمد روايات حمل بر استحباب مهرالسنه شده است، اگر مستندقائلين به محدوديت مهريه اجماع هست همچنانكه از سيد مرتضى (ره) نقل شده ملاك اين اجماع مشخص نيست زيرا بسيارى از علماء خلاف اين عقيده را دارند و شهيد ثانى در مورد ادعاى اجماع سيدمرتضى فرموده :

وَالاِْجْماعُ مَمْنُوعٌ وَ جَميعُ التَّفْسيراتُ السّابِقَةُ لِلْقِنْطارِ تَرِدُ عَلَيْهِ وَ الْخَبَرُ الصَّحيحُ حُجَّةٌ بَيِّنَهُ ، نَعَمْ يُسْتَحَبُّ الاِْقْتِصارُ عَلَيْهِ لِذلِكَ .(1)

ازدواج (177)

ادعاى اجماع ممنوع است و جميع تفسيرهاى كه (ذيل) عبارت قنطار شده ردّ اين نظريه را مى نمايد و خبر صحيح هم دليل روشنى است بر ردّ اين اجماع بلكه اكتف____اء ب___ر مه__رالسنه مستح____ب اس_ت .

از ط__رف__ى ديگ__ر ق__ائلي__ن به اي_ن نظ__ري__ه يعن__ى مح__دوديت مهر ، تع__داد مح_دودى هستن___د بن_اب_راين روشن نيست استناد اين بزرگواران آن هم كسانى مثل سيد مرتضى (ره) در اعتق__اد به مح__دوديت مهر به مهرالسنة چه بوده است . غير از رواياتى كه قبلاً نقل شد و آنه__ا هم دلالت بر وج__وب ندارند و ح__داكثر مى توان آنها را حمل بر كراهت نمود ، به خصوص اينكه اگر حمل بر

1- ش__رح لمع__ه ، جل__د 2 ، كتاب النكاح ، صفحه 98 .

(178) ازدواج

وج__وب ش__ود با رواياتى كه دلالت بر عدم وجوب دارند معارض خواهند بود و مح__دوديت در مهر را ردّ كرده اند .

2 _ ع__دم مح__دوديت در مه__ر

ع__دم مح__دوديت در مه__ر

آنچه از آيات و روايات و نظرات اكثر فقها عظام استفاده مى شود عدم محدوديت در مهريه در حداقل و در حداكثر است به شرط اينكه از مالكيت (مثل خمر) و ماليت (مثل يك حبه گندم) خارج نشود و مورد رضايت و قبول زوجين باش__د اين__ك ادلّ__ه س__ه گ__انه در اي__ن م__ورد به

اختص__ار ب_ررسى مى شود .

الف : عدم محدوديت مهر در آيات

«وَ اِنْ اَرَدْتُ__مُ اسْتِبْ___دالَ زَوْجٍ مَك___انَ زَوْجٍ وَ اتَيْتُ___مْ اِحْ__ديهُ___نَّ قِنْطارا فَ_لا تَ__أخُ__ذُوا مِنْ__هُ شَيْئ____ا» . (1)

ازدواج (179)

اگر تصميم گرفتيد كه همسر ديگرى به جاى همسر خود انتخاب كنيد و مال ف__راوانى (به عنوان مهر) به او پ_رداخته اي_د ، چي_زى از آن را نگي____ريد .

معانى مختلفى از قنطار شده ولى همه آنها از مهرالسنه بيشتر است .

راغب در مف___رداتش ف__رم__وده :

«وَالْقَناطيرُ جَمْعُ الْقَنْطَرَةِ وَالْقَنْطَرَةُ مِنَ الْمالِ مافيهِ عُبُورُ الْحَياةِ تَشبيها بِالْقَنَطَرَةِ وَ ذلِكَ غَيْرُ مَحْدُودِ الْقَدْرِ فى نَفْسِه ، ... و قال الحسن اَلْفٌ و مِائَتا دينارٍ ، وَ قي__لَ مِ__لْ ءُ مُسْ___كِ ثَ__وْرٍ ذَهَب__ا» (1)

1- 20/نساء، ترجمه ازكتاب تفسيرنمونه،جلد3، صفحه 321، تاريخ انتشار، ارديبهشت 1354 .

2- المفردات فى غريب القرآن ، ماده : قنطره .

(180) ازدواج

قناطير جمع قنطره (به معنى پل) است مال قنطره يعنى مالى كه زندگى را راه مى اندازد همان طور كه از پل عبور مى كنند (يعنى مالى كافى) و اندازه آن فى حد نفسه محدود نيست ... .

و بيشتر مفسرين قنطار را مال زياد گرفته اند . (1)

قنطار ، به كسر قاف ، به معناى مال عظيم است و در قاموس ، قنطار را معادل ده ها هزار دينار طلا دانسته است و در المنجد آن را عبارت از وزنى دانسته كه مقدار ثابتى ندارد و به تحول ايام متغير مى شود و به 100 رطل كه هر رطل خود

1- مجم__ع البي__ان فى تفسي__ر الق__رآن ، جل__د 2 ، صفح_ه 4 .

ازدواج (181)

2564 گ__رم اس__ت ني__ز اط____لاق م__ى گ____ردد .(1)

از منابع مختلف اهل سنت نقل شده كه ، روزى عمربن الخطاب بالاى

منبر گفت: چرا مهر زنان خود را زيادمى كنيد و حال آنكه مهر در ميان رسول خدا صلى الله عليه و آله و اصحابش چهارصد درهم بوده ، زنى اعتراض كرد به عمر گفت : آيا مردم را نهى مى كنى كه بيشتر از چهارصد درهم مهر زنان را قرار ندهند ؟ عمر گفت : بله ، آن زن گفت : آيا نشنيدى كه چه چيزى در قرآن آمده ؟ عمر گفت : چيست آن ؟ زن گف__ت : و آتيت__م اح__ده_ن قنط__ارا عم__ر گفت : خدايا ببخش مرا كه همه مردم دان__ات_ر از عم__رند ، سپس به منبر رفت اعلام كرد هر مقدارى كه مايل هستيد

1- ب_ررسى حق__وق خ__انواده نكاح و انحلال آن ، صفحه 226 .

(182) ازدواج

مه__ري__ه ق__رار دهي_د» . (1)

پس روش__ن مى ش___ود ك___ه از دي__دگ__اه ق__رآن ، مح__دوديت__ى براى تعيي_ن مهريه وجود ندارد حتى عرف زمان صدر اسلام هم همين موضوع را از آي_____ات استنب__اط مى نم__ودن___د .

ب : عدم محدوديت مهر در روايات :

از مجموع رواياتى كه محدثين بزرگوار در كتب روايى از معصومين عليهم السلام نقل كرده اند محدوديت فهميده نمى شود به خصوص اگر بخواهيم وجوب

1- الغدير ، جلد 6 ، صفحه 95 .

ازدواج (183)

مهرالسنه را اثبات كنيم بلكه در اكثر روايات عدم محدوديت استفاده مى شود . و عبارت (اَلصَّداقُ ما تَراضَيا عَلَيْهِ ، قَلَّ اَوْ كَثُرَ) مهر چيزى است كه با رضايت بر آن توافق شود كم باشد يا زياد . دلالت گويا و روشنى دارد كه هر مقدار طرفين بر آن رضايت دادند چه كم باشد يا زياد . دلالت گويا و روشنى دارد كه هر مقدار طرفين بر آن رضايت دادند چه كم

باشد يا زياد بدون هيچ محدوديتى مى توان مهر قرار داد . روايات به اين مضمون فراوانند ، از جمله روايتى كه از امام رضا عليه السلام نقل شده كه فرمود : «اگر مردى با زنى ازدواج نمود و مهرش را بيست هزار و براى پدرش ده هزار قرار داد مهر درست است و آن مقدار كه براى پدرش قرار داده فاسد است» .(1) در اين روايت ملاحظه مى شود كه مهريه 20 هزار چندين برابر

1- وسائل الشيعه ، جلد 15 ، صفحه 19 .

(184) ازدواج

مهرالسنه است اگر 20 هزار درهم باشد و مهرالسنه پانصد درهم رد اين صورت چهل برابر مهرالسنه است و اگر منظور اين روايت 20 هزار دينار باشد و مه__رالسن__ه 50 دين__ار در اين ص__ورت چهارصد برابر مهرالسنه خواهد بود .

اگر قرار دادن مهر بيش از مهرالسنه جايز نيست پس نبايد امام معصوم عليه السلام برخلاف آن عمل كند ، در حالى كه در روايتى نقل شده امام حسن عليه السلام زنى را تزويج نمود و مهر او صد كنيز و همراه هريك ده درهم قرار داد (1) ملاحظه مى شود غير از قيمت كنيزها مهر دو برابر مهرالسنه مى باشد و حتى در صحيح

1- وسائل الشيعه ، جلد 15 ، صفحه 19 .

ازدواج (185)

مسلم آمده است : «ام حبيبه همسر پيامبر صلى الله عليه و آله مهرش چهارهزار درهم و چهارصدديناربودكه نجاشى آن را از مال خودش جهت احترام به پيامبراكرم صلى الله عليه و آله پ_________رداخ___ت نم________________ود» .(1)

روشن است كه اگر تجاوز از مهرالسنه مجاز نيست نبايد پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله اجازه دهد كه مهر ام حبيبه همسرش بيش از مهر السّنّه باشد ، اين خود دليل ديگرى است كه اولاً تمام همسران آن حضرت مهريه

پانصد درهم نداشته اند و ثانيا مهريه بيش از مهرالسنه از نگاه روايات جايز است و هيچ منفعى ندارد ؛ مضافا اينكه وقتى از امام صادق عليه السلام سؤال مى شود آيا براى مهريّه حدى وجود

1- صحي__ح مسل___م ، جل___د 9 ، صفحه 215 .

(186) ازدواج

دارد ؟ ام___ام عليه السلام مى ف__رم_ايد خير . (1)

ج : نظر فقهاء در عدم محدود بودن مهر :

گرچه عده اى از فقهاء مثل سيد مرتضى و اسكافى و صدوق ، قائل به محدود بودن مهر به مهرالسنه مى باشند كه نظر آنها قبلاً مورد بررسى قرار گرفت اما اكثر فقها قائل به عدم محدوديت مهر هستند فقها بزرگوار در تعيين مهر دو چيز را قيد نموده اند يكى رضايت طرفين ديگر اينكه در قلت به قدرى ناچيز نباشد كه از ماليت خارج شود با توجه به اين دو قيد محدوديتى در جهت كمى يا زيادى مهر

1- ته__ذيب الاحك__ام ، جلد 7 ، صفحه 412 .

ازدواج (187)

وج__ود ن_دارد من جمله مرحوم محقق حلى (ره) مى ف_رم_اي_د :

«براى مهر اندازه معينى نيست بلكه آنچه زوجين به آن راضى شوند صحيح است اگرچه كم باشد به شرط اينكه از قيمت مثل يك دانه گندم خارج نشود و همچني__ن مح__دوديت__ى در جهت زي__ادى وج__ود ندارد» .(1)

اين نظر موردتأييد بسيارى از فقهاازجمله امام خمينى(ره)(2)وشهيدين (ره)(3) و صاحب جواهر (ره)(4) و شيخ طوسى (ره)(5) و ... مى باشد .

مرحوم صاحب جواهر (ره) در شرح عبارة شرايع (وَ كَذا لاَحَدَّ لَهُ فِى الْكَثْرَةِ)

1- شرايع الاسلام ، جلد 2 ، صفحه 545 .

2- تحريرالوسيله ، جلد 2 ، صفحه 297 .

3- شرح لمعه ، جلد 2 ، كتاب النكاح ،

صفحه 97 .

4- جواهر الكلام ، جلد 31 ، صفحه 13 .

5- كتاب الخلاف ، جلد 2 ، مسأله 34 .

(188) ازدواج

ادع__اى شه__رت در ح__د اجم__اع نم_____وده و ف__رم____وده :

«محدوديتى در مهر نمى باشد بنابر مشهور بين اصحاب ، آن هم يك شهرت عظيمى در حدى كه مى توان ادع___اى اجم___اع نم___ود» .(1)

مرحوم بَرّاج در المهذّب علاوه بر ردّ محدوديت مهر فرموده : هرگاه انسان در عقد نكاح مهر را بيش از مهرالسنه قرار دهد لازم است به آن وفا كند .

و همين بزرگوار فرموده: (هُوَ عِنْدَناغَيْرُ مُقَدَّرٍ) مهر در نزد ما مقدار معينى ندارد . (2)

1- ج_______واه_____رالك___لام ، جل___________د 31 ، صفح_______ه 13 .

2- سلسلة الينابيع الفقهيه ، جلد اول ، جزء اول از نكاح ، صفحه 166 .

ازدواج (189)

فقها براى رضايت زوجين در تعيين مقدار مهر تا جائى اهميت داده اند كه اگر چنانچه زوجي_ن بر مهرى توافق كردند اولياى آنها نمى توانند اعتراض كنند . (1)

كم بودن مهر مستحب است و زيادى آن مكروه

با وجود اينكه شرعا و قانونا محدوديتى در تعيين مهر وجود ندارد اما با توجه به فلسفه ازدواج ، سنگينى مهر كراهت دارد _ به خصوص زمانى كه مهر موجب به تعويق افتادن ازدواج گردد و جنبه تشريفات و چشم و هم چشمى به خود بگيرد و بهانه اى براى نسل جوان گردد . مادامى كه از مشكلات اقتصادى رنج مى برد و با عنايت به اينكه مهر دينى است به عهده شوهر و عندالمطالبه بايد بپردازد ، كمى آن مورد سفارش و استحباب است .

1- كت____اب الخ__لاف كت____اب النك___اح ، جل__د 2 ، مس__أل____ه 24 .

(190) ازدواج

برخلاف آنچه كه تصور مى شود ،

مهر سنگين ضمانتى براى تداوم و بقاء زندگى زناشويى نيست و گاهى زيادى مهر باعث بسيارى از مشكلات و از هم پاشيدگى خانواده و موجبات عذاب زن مى گردد . و شوهر كه توان پرداخت آن را ندارد جهت رهايى از اين دين سنگين و نپرداختن آن دنبال بهانه جويى و رفتارهاى ناهنجار مى رود ؛ در نتيجه زن يا بايد از مهر خود چشم پوشى كند يا وض__ع رق__ت ب__ار و ن__امطل__وب موجود را تحمل كند ؛ ولى اگر مهر كم باشد عم__وم___ا زن دچ___ار اين مشك__لات نمى گ__ردد .

در نظام خانواده اگر مهر و محبت و علاقه حاكم نباشد مَهر زياد نمى تواند

ازدواج (191)

تضمين كننده بقا و خوشبختى خانواده باشد در پاره اى اوقات زيادى مهر جز رنج و فشار روحى چيز ديگرى براى زن ندارد . چه بسا سخت گيرى و سنگينى مهر اثرات نامطلوب روانى دارد و براى استمرار در روابط خانوادگى عكس العمل هاى سوئى دربرداشته باشد و گاهى هم موجب انتقام گردد . به همين خاطر در منابع دينى هيچ گونه توصيه اى بر زيادى مهر نشده بلكه برعكس بر كم___ى آن ت__أكي__د و سف_ارش شده است . و چه بسا زيادى مهر نهى شده است .

ع_ن عل__ى عليه السلام ق__ال : لاتَغ__الُوا بِمُهُ__ورِ النِّس____اءِ فَيَكُونَ عِداوَةً (1)

حضرت على عليه السلام مى فرمايد : «مهر زنان را بالا نبريد كه موجب عداوت

1- بح__ارالان_وار ، جلد 100 ، صفح____ه 351 .

(192) ازدواج

مى شود» . ملاحظه مى شود كه از ديد حضرت على عليه السلام زيادى مهر موجب دشمنى مى گردد . و حال آنكه به فرموده قرآن مهر بايد نحله باشد يعن__ى م__وج__ب شي__رين_ى زن__دگ__ى گردد .

رُوِىَ : اَنَّ مِنْ بَرَكَةِ الْمَرْأَةِ قِلَّةُ

مَهْرِه_ا ، وَ مِنْ شُؤْمِها كَثْرَةُ مَهْرِها (1)

روايت شده است كه: «كمى مهر زن بركت و زيادى مهر شوم است» امام صادق عليه السلام مى فرمايد : «نزد پدرم از شوم بودن بحث بود كه پدرم فرمود شوم بودن در سه چيز است ... اما شوم بودن زن در زيادى مهر او است» . (2)

1- من لا يحضره الفقيه ، جلد 3 ، صفحه 253 .

2- وس__اي_ل الشيع__ه ، جل__د 15 كتاب النكاح ، باب 5 از ابواب المهور ، صفحه 9 .

ازدواج (193)

روشن است كه خود انسان ها شوم نمى باشند بلكه اعمال و رفتار آنها موجب نحسى و گرفتارى خواهد شد ؛ اگر مهر متعادل باشد بهتر مى شود مشكلات را حل نمود برخلاف زمانى كه مهريه زياد و بيشتر از توان مالى شوهر باشد كه در اين صورت در منازعات زناشويى مشكلات زيادى وجود خواهد داشت ؛ از طرفى زن در رسيدن به حق خود يعنى مهريه اصرار دارد و از طرفى شوهر كه توان پرداخت را ندارد سرباز مى زند و دامنه نزاع بالا خواهد گرفت و نه تنها زوجين بلكه خانواده هاى مرتبط نيز دچار مشكل و ناراحتى خواهند شد كه اين گرفتارى شوم و بدبختى از پيامدهاى زيادى مهر است ، كه موارد و مصاديق آن را در جامعه شاهد هستيم .

(194) ازدواج

معنى ديگر شوم بودن مهريه زياد اين خواهد بود كه وقتى جوانى توان پرداخت مهريه زياد را ندارد از ازدواج منصرف خواهد شد ، در نتيجه تجردگرايى _ كه متأسفانه از بلاهاى عصر ماست _ رواج پيدا خواهد كرد و خداى نكرده دامنه فساد در جامعه رو به افزايش خواهد گذاشت

و آن عصمت لازم از بين خواهد رف__ت و ب__ه همي__ن جه__ت نب__ى اك___رم صلى الله عليه و آله مى ف___رم__اي__د :

«بهترين زنان امت من زيباترين و كم مهرترين آنها هستند» .(1)

با اينكه براى مهريه حد معينى تعيين نشده اما براى استحكام و بقاى خانواده ملاك تعيين مقدار مهر رضايت است و آن هم تأكيد بر كم بودن مهر شده است تا

1- وسايل الشيعه ، جلد 15 كتاب النكاح ، باب 5 از ابواب المهور ، صفحه 9 .

ازدواج (195)

ج__ائ__ى ك__ه پي_امبر اكرم صلى الله عليه و آله در حديثى هشدار داده كه مهريه سنگين نباشد :

«قسم به حق آن كسى كه مرا مبعوث به نبوت و رسالت نمود هر زنى كه مهريه را بر شوهرسنگين بگيرد خداوندزنجيرهاى آتش جهنم را بر او سنگين خ_واه_د گ_رف__ت.(1)

و بر همين اساس مى توان بين اين دسته از روايات و رواياتى كه قبلاً در عدم محدوديت مَهر بيان شد . جمع به استحباب كم بودن مهر و مكروه بودن زيادى آن نمود همان طورى كه فقهاى عظام هم بر همين مبنا فتواى به استحباب محدوديت مهر به مهرالسنه و فتواى بر كراهت زيادى آن را داده اند . در اين رابطه مرحوم

1- مستدرك الوسائل ، جلد 15 ، باب 5 از ابواب المهور ، صفحه 68 .

(196) ازدواج

حل__ى ف__رم___وده :

مستحب است كمى مهر و مكروه است اينكه مهر از مهرالسنه كه پانصد درهم است تجاوز كند . (1)

فقهاى بزرگوار ديگر مثل حضرت امام خمينى(2) و شهيدين (3) و صاحب مقنع (ره) (4) بر همين مطلب (استحباب كم بودن و مكروه بودن زيادى آن از مهرالسنه) فتواى داده اند و مرحوم صاحب جواهر هم ادعاى عدم

خلاف در استحب____اب ك____م ب____ودن مه__ر نم__وده است . (5)

1- ش__راي__ع الاس__لام ، كت____اب النك__اح ، جل__د 2 ، صفح__ه 547 .

2- تحريرالوسيله ، جلد 2 ، صفحه 297 .

3- ش__رح لمع__ه ، جلد 2 ، صفحه 98 .

4- جواهرالكلام ، جلد 31 ، صفحه 16 .

ازدواج (197)

شايد بتوان از مجموع نظرات فقها و روايات ، اين استحباب را استحباب تأكيدى شمرد .

در ماوراء الفقه پس از اشاره به احاديثى كه در مورد كم بودن مهر بيان كرده است و اينكه اين روايات معتبرالسند هستند فرموده :

«سياق اين روايات گرچه خبرى است ، اما ظاهر آنها واضح است نسبت به اينكه مراد از تشريع و انشاء (اين روايات) به معنى نهى از زيادى مهر و امر به كمى آن مى باشد ، ولى اگر توجه به علت و حكمت آن بنمائيم اين است كه اگر اطاعت نموديم آن حكمت كه بركت است حاصل مى شود و اگر مخالفت كرديم

1- جواهرالكلام ، جلد 31 ، صفحه 16 .

(198) ازدواج

(يعنى مهر زياد گردد) موجب نحست مى شود . اين حكم استحبابى است كه فقيه آن را حم_ل ب_ر وج__وب نمى كن_د» .(1)

مه_ر مت_اع ب_اشد يا نقدينگى (پول)

باعنايت به ملاك بودن رضايت زوجين در تعيين نوع و جنس مهريه (همان طورى كه گذشت) تفاوتى در اينكه مهر متاع يا نقدينگى (پ__ول) ب__اش__د نخ__واه___د ب___ود .

اما با نظر به مطالبى كه ذيلاً بيان خواهد شد ، تعيين متاع و جنس اولويت

1- ماوراء الفقه ، السيد محمدالصدر ، جلد 6 ، صفحه 132 .

ازدواج (199)

خواهد داشت زيرا :

الف : يكى از اهداف و فلسفه مهر تعادل اقتصادى بين

زن و شوهر است . بنابراين بايد شيئى موضوع مهر قرار گيرد كه به مرور زمان از ارزش آن كاسته نشود ، از طرفى پول خاصيتى جز واسطه مبادله واقع شدن را ندارد و خود ، داراى ارزش واقعى نمى باشد ، بلكه وسيله اى است قراردادى جهت سرعت انتقال ك____الا و مب____ادلات داراى ارزش و بن____ا ب__ه ف_رم__وده شهي____د مطه___رى :

«خاصيت اصلى و واقعى پول اين است كه در جريان باشد ، پول كارى جز واسطه مبادلات بودن نمى تواند انجام دهد ، برخلاف كالا كه مى تواند به اصطلاح فقهى منافع يا نمائاتى داشته باشد و يا بر روى آن كار جديدى صورت گيرد» .(1)

1- رب__ا _ ب_ان__ك _ بيم__ه : شهي__د مطه___رى ، صفح___ه 13 ، مق___دم___ه .

(200) ازدواج

بسيار روشن است اگر در چندين سال قبل مهريه هزار تومان از ارزش و قدرت بالايى براى خريد و تهيه كالا برخوردار بوده است ولى همان هزار تومان امروز بسيارناچيز است و ارزش آن روز خود را از دست داده است ، گرچه با رضايت طرفين بوده است اما نسبت به زن يك نوع اجحاف است .

با عنايت با اينكه قبلاً در فلسفه مهر بحث نموديم _ كه يكى از اهداف تشريع مهر پشتوانه مالى زن بوده است . _ اگر زن به هر عللى متقاضى مهر خود باشد و مهر هم نقدينگى (پول) باشد ، اگر زمان پرداخت مهر با زمان عقد تفاوت داشته باشد _ با توجه به اينكه ارزش نقدينگى پول هميشه ثابت نمى باشد _ آيا بايد همان مبلغ زمان عقد را پرداخت يا بايد ارزش مادى را به روز مقايسه

و پرداخت نمود ؟

ازدواج (201)

مسلم است كه هدف از پول ، خود آن نيست بلكه تعيين مبلغ به تناسب قدرت خريد و ارزش آن بوده است و پول اعتبار است نه حقيقى ، اعتبار آن هم بستگى دارد به مقدار متاع موردنياز كه مى توان تهيه نمود . اگر ارزش پول در هنگام عقد ب_ه ارزش هنگ__ام پ__رداخت نب__اش_د زن ه__رگ__ز قبول نمى كرد .

هنگام طرح اصلاح قانون طلاق در مجلس شوراى اسلامى يكى از نمايندگان در نُط__ق خود گفت :

«اسلام بالاتر از اين حرفهاست حتى مهريه اى كه سابقا براى يك زن مثلاً هزارتومان ، هزار و پانصدتومان مى داديم در اين مسأله فقها تصريح كرده اند كه بايد ارزش مالى آن زمان را در نظر گرفت _ مثلاً با هزارتومان مى شد يك خانه خريد اما حالا هزارتومان مزد يك عمله در روز است _ حتى در پرداخت مهريه بايد

(202) ازدواج

به ارزش روز رجوع كنيم ... بعضى از فقهاى فعلى در رساله هايشان اين را تصريح كرده اند» .(1)

ب : از مجموع روايات و نظرات فقها استنباط مى شود كه متاع بودن مهريه بيشتر موردنظر است چون در روايات جنس بيشتر آمده تا درهم و دينار (2) مثلاً در روايات ، منزل (3) زمين (4) باغ (5) آموزش (6) خادم (7) به عنوان مهر اشاره

1- م_ذاك__رات مجلس جلسه 403 سال 1370 (3/7/70) (فيش 60932) كتابخانه مجلس .

2- وسائ_ل الشيع__ه ، جل__د 15 (اب__واب المه_ور) ، باب 4 ، حديث 3 ، باب 5 ، حديث 2 و 4 .

3- وسائ__ل الشيع__ه ، جل__د 15 (اب_واب المه_ور) ، باب 4 ، حديث 3 ، باب 5 ، حديث 2 و

4 .

4- فقه اسلامى و ادلته (الاحوال الشخصيه)، جلد 7، تأليف الدكتور و هبة الرّخيلى، صفحه258 .

5- وس_______ائ___ل الشيع___ه ، جل___د 15 ، اب__واب المه____ور ، ب____اب 30 ، ح____دي___ث 1 .

ازدواج (203)

شده است و در بعضى از روايات از درهم و دينار به عنوان قيمت متاع و جنس موردنظر ، اشاره گرديده است (1) در نظرى اِشراف گونه بر فتواى فقها هم اين مطلب مش__اه__ده مى ش__ود . مث__لاً در الم__راسم العل__ويّه مى ف__رم__ايد :

مهر بر دو قسم مى باشد : طلا و نقره و هر آنچه برايش قيمتى باشد و هيچ شبه اى نيست در اينكه طلا و نقره مهر قرار گيرد . (2) همچنين مى توان اولويت داشتن متاع و جنس به عنوان مهر بر پول از نظر شيخ مفيد در المقنعه را فهميد كه

1- مست_____درك ال___وس__ائل ، جل__د 15 (اب__واب المه___ور) ، ب___اب 15 ، ح_____دي___ث 1 .

2- مست_____درك ال__وس_____ائ__ل ، جل__د 15 (اب__واب المه__ور) ، ب__اب 15 ، ح___دي___ث 1 .

3- ته___ذيب الاحك___ام ، جل__د 7 ، صفح__ه 412 ، ح__دي__ث 11 از ب_اب 10 اب_واب المهور .

4- سلسل__ة الين__ابي__ع الفقهي__ه ، جل____د اول ، ج____زء اول از نك____اح ، صفح_______ه 134 .

(204) ازدواج

فرموده : مهر هر آن چيزى است كه برايش قيمتى باشد از طلا و نقره و متاع و زمين (1) و همچنين از نظرات امام خمينى (ره) (2) و صاحب شرايع الاسلام (مرحوم محقق حلّى) (3) و صاحب جواهرالكلام (4) ق__رار گ__رفت__ن متاع به عن__وان مه__ر بيشت__ر استف__اده مى ش__ود تا پ__ول .

در تأييد اين نظريه كه قراردادن متاع و جنس به عنوان مهر اولويت دارد برقرار دادن پول به عنوان

مهر ، نظر مفسرين در ذيل آيه شريفه 236 بقره

1- سلسل___ة الين___ابي__ع الفقهي__ه ، جل___د اول ، ج____زء اول از نك_____اح ، صفح_____ه 134 .

2- تح_______ري_________رال_______وسيل__________ه ، جل_______________د 2 ، صفح____________ه 297 .

3- ش__رايع اس__لام فى مس_ائل الح___لال و الح__رام جل___د 1 _ 2 صفح__ه 545 .

4- ج__واه__ر الك__لام ف__ى ش____رح ش_رايع الاس___لام ، جل__د 31 ، صفح__ه 3 .

ازدواج (205)

مى باشد كه در توضيح جمله (و مَتِّعُوهُنَّ) فرموده اند :

«نكته جالب ديگرى كه از آيه استفاده مى شود اين است كه : قرآن از هديه اى (مهرى) كه مرد بايد به زن بپردازد ، تعبير به متاع كرده است و متاع در لغت به معنى چيزهايى است كه انسان از آنها بهره مند و متمتع مى شود و غالبا به غير پول و وجه نقد اطلاق مى گردد ، زيرا به طور مستقيم از پول نمى توان استفاده كرد بلكه بايد به متاع تبديل شود . (1)

1- لا جُناحَ عَلَيْكُمْ اِنْ طَلَّقْتُمُ النِّساءَ ما لَمْ تَمَسُّوهُنَّ اَوْ تَفْرِضُوالَهُنَّ فَريضَةً وَ مَتِّعُوهُنَّ اگر زنان را قبل از آميزش جنسى و تعيين مهر (به عللى) طلاق دهيد گناهى برشما نيست (و در اين موقع) آنها را (ب__ا ه__دي__ه اى من__اسب) به__ره من_د سازيد . ترجمه از كتاب تفسير نمونه ، جل__د 2 ، صفح__ه 140 ، چ__اپ دوم بهم___ن 1353 .

(206) ازدواج

با يك ديد كلى در منابع روايى و فقهى و تفسيرى مربوط به مهر مى توان به اين نتيجه رسيد كه قراردادن متاع و جنس به عنوان مهر بيشتر مورد توجه است تا پول و نقدينگى ؛ پول بيشتر نماينده و وسيله انتقال مى تواند باشد (مثل چك بانكى يا سفته) مضافا بر اينكه اگر

متاع به عنوان مهر قرار داده شود نه تنها م__وج_ب ضرر زن نخواهد بود بلكه زمين__ه ن__زاع ه__م كمت__ر خ__واه__د ش__د .

علاوه بر مستندات گذشته مبنى بر اولويت قرار دادن متاع به عنوان مهر به جاى پول ، تبصره ذيل ماده 1082 قانون مدنى مى باشد .

تبصره : چنانچه مهريه وجه رايج باشد ، متناسب با تغيير شاخص قيمت سالانه زمان تأديه نسبت به سال اجراى عقد كه توسط بانك مركزى جمهورى

ازدواج (207)

اسلامى ايران تعيين مى گردد محاسبه و پرداخت خواهد شد مگر اينكه زوجين در حي_ن اج__راى عق__د به نحو ديگرى تراضى كرده باشند .

معلوم بودن مهر

يكى ازنكاتى كه بايدازسوى زوجين هنگام عقدموردتوجه قرارگيرد مشخص بودن مهريه است كه نبايد ابهام و جهالتى دركارباشد _ اگرچه لازم نيست به صورت دقيق تعيين گردد ولى بايدبه نحوى باشد كه موجب اختلاف و ضرر براى زن نگردد _ اگر عقد بر مهرى تعلق گيرد كه روشن نباشد و در آن ابهام و جهل در كارباشد،مثل اينكه مهريك زمين نامشخص يا شيئى مجهول قرار گيرد در اين صورت عقد صحيح است ولى مهر باطل مى گردد و بايد مهرالمثل معين نمود . زيرا مهر از اركان عقد نمى باشد تا عقد هم فاسد گردد ، اما مهر يك حق است كه

(208) ازدواج

بايد مهرالمثل طبق ادله ، جايگزين مهرالمسمىِ مجهول گردد .

از جمله ادله اى كه مى توان در مورد معلوم بودن مهر به آن استناد نمود رواياتى است كه طبق آنها بايد مهر به صورتى مشخص شود كه رفع ابهام گردد ، مثل صحيحه محمدبن مسلم كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله براى مردى مشخص مى نمايد ك___ه ع__وض از مه____ر ب__ه زن ق____رآن بي____ام____وزد .(1)

همچنين اگر عقد منعقد گردد بر مهر مجهول مهرالمثل تثبيت مى شود

مثل روايت_ى ك__ه از ام_ام ص_ادق عليه السلام نق__ل ش_ده كه فرمود :

«اگر كسى ازدواج نمايد با يك مهر مجهول ، عقد فاسد نيست ، اما براى زن

1- وس__ائ_ل الشيع__ه ، جل_د 15 ، باب دوم از ابواب المهور ، حديث 1 .

ازدواج (209)

مهرالمثل است تا مادامى كه از مهرالسنه تجاوز نكند» .(1)

مه_ريه و ملكيت آن

مه_ر مل_ك زن است

در اديان گذشته خدمت و كار زوج براى پدر زوجه به عنوان مهريه قرار مى گرفت _ مثل خدمت حضرت موسى عليه السلام براى حضرت شعيب كه در قرآن آم_______ده اس____ت _ .

قالَ اِنّى اُريدُاَنْ اُنكِحَكَ اِحْدَى ابْنَتَىْ هاتَيْنِ عَلى اَنْ تَأْجُرَنى ثَمانِىَ حِجَحٍ فَاِنْ اَتْمَمْتَ عَشْرا فَمِنْ عِنْدِكَ .(2)

1- مست__درك ال_وس__ائل ، جل__د 15 ، كت_اب النكاح ، صفحه 97 .

(210) ازدواج

(شعيب) گفت : من مى خواهم يكى از اين دو دخترم را به همسرى تو درآورم به اين شرط كه هشت سال براى من كار كنى ؛ و اگر آن را تا ده سال افزايش دهى محبت__ى از ن_احي__ه توست .

همان طورى كه از اين آيه شريفه استفاده مى شود ، حضرت شعيب عليه السلام از حضرت موسى عليه السلام مى خواهدكه به عنوان مهريه هشت سال براى او خدمت كند ، اما اين قانون در اسلام منسوخ شده است و قابل اجرا نيست و تمام مهر ، ملك شخصى زوجه مى باشد و نمى توان مهر و يا مقدارى از آن را براى فرد ديگرى حتى پدر و مادر زوجه قرار داد و آن مقدار كه براى غير زوجه به عنوان مهر

1- 27 / قصص _ ترجمه از كتاب تفسير نمونه جلد 16 ، صفحه 63 ، چاپ 12 تابستان 1374 .

ازدواج (211)

معي__ن ش__ده

ب__اط_ل است و زوج ال__زامى به پ__رداخت آن ن__دارد و هيچ كس هم ب__دون اذن و رض__اي__ت زوج__ه مج__از به تص__رف در مه__ر تص__رف نيست .

احتمالاً تا قبل از اسلام هم مهريه از آن پدر زن بوده نه از آن زن ، در تأييد اين مطلب در ذيل آيه شريفه 4 از سوره نساء در تفسير منهج الصادقين آورده است : «چون زن را به خودى مى دادند مهر را براى خود مى گرفتند و چيزى به زن نمى دادند و چون زن را به غريبه يم دادند آن را بر شترى مى نشاندند ، همان شتر را به آن زن مى دادند و چيزى ديگر (از مهر) به او نمى دادند خداوند اين آيه را نازل كرد : «وَاتُوا النِّساآءَ صَدُقاتِهِنَّ نِحْلَةً فَاِنْ طِبْنَ لَكُمْ عَنْ شَىْ ءٍ مِنْهُ نَفْسا فَكُلُوهُ هَنيآئا مَّرآيئا» :

بدهيد زنان را مهر ايشان به خوشدلى و اگر زنان درگذرند به خوشدلى براى

(212) ازدواج

شم_ا از بعض مه_ر پس بخوريد آن را سازگار و خوشگوارا . (1)

با نزول اين آيه احكام سابق فسخ شد و ديگر كسى حق نداشت مهر زن را ب__دون رض__اي__ت قلب__ى او تص____احب كن____د .

در تفسير شريف لاهيجى فرمود : «مخاطب ، اولياء يتيمان است و مراد از نساء ايتام است» (2) زيرا طبق فرموده صاحب تفسير كشف الحقائق در زمان جاهليت دختران يتيم را نگهدارى مى كردند ، اگر صاحب مال و جمال بود به او رغبت كرده نكاح مى كردند و اموال او را تصاحب مى نمودند . (3)

1- منهج الصادقين (تفسير فارسى) ، جلد 2 ، صفحه 432 .

2- شريف لاهيجى (تفسير فارسى) ، جلد 1 ، صفحه 433 .

ازدواج (213)

بين مفسرين

در اينكه مورد خطاب در آيه شريفه كيست اختلاف است عده اى فرموده اند مخاطب والدين هستند و گروهى فرموده اند اولياء يتيمان و گروهى ديگر فرموده اند شوهران هستند ، در هر صورت مخاطب هركس باشد حكم يكى است ، يعنى مهر زن را به او بدهيد و بدون طيب نفس او در مهر تصرف نكنيد ، اما اگ__ر چن__انچ__ه زن از روى مي__ل و ب__دون اك__راه مهر را بخشيد ، به صورت گ___وارا تص___رف كنيد و هي_چ اكراهى بر شما نيست .

قراردادن مهر يا قسمتى از آن براى پدر زن يا غيره (به جز زوجه) از ديد فقهاى عظام جايز نمى باشد _ بدون اينكه خلافى وجود داشته باشد _ در اين راستا

1- كش______ف الحق__ائ__ق ، جل_____د 1 ، صفح____ه 328 .

(214) ازدواج

مى توان به نظر مرحوم شيخ طوسى (ره) اشاره نمود :

«اگر براى زن مهر قرار داده شود و براى پدر زن هم مقدارى (از مهر) معين گردد ازدواج صحيح است بدون هيچ خلافى اما آن مقدار كه براى زن قرار داده ش__ده اس__ت واجب است بر م__رد كه اداء كند ولى مق__دارى كه ب__راى پدر زن معي__ن ش__ده واجب نيس__ت و م__رد اختي__ار دارد بپ___ردازد ي___ا نپ____ردازد .

مرحوم شيخ طوسى مى فرمايد : «دليل ما هم اجماع و روايات است» . (1) از نظر مرحوم شيخ استفاده مى شود كه در صورتى كه مقدارى از مهر براى پدر زن يا ولى او قرار داده شود به عنوان مهر نخواهد بود بلكه در حكم هبه يا بخشش

1- كتاب الخلاف ، جلد 3 ، كتاب الصداق مسأله 31 .

ازدواج (215)

ديگرى است كه زوج در صورت تمايل

مى تواند بپردازد يا نپردازد ، چون اگر از مهريه محسوب شود بايد به زن بدهد و زن حق هرگونه تصرف بر مهر خود دارد.

حكم شيربها

در بعضى از بلاد متعارف است مبلغى را از داماد به عناوين مختلف مثل شيربها و پيشكش و هديه و پدر وكيلى ، مهر حاضر و ... گرفته مى شود ، كه در اين مورد لازم است توضيحى داده شود :

اگر اين مبلغ تحت هر عنوانى جزء مهر قرار گيرد به اين معنى كه پدر و مادر را در مهر شريك كرده باشند ، فقط مقدارى كه براى زوجه معين شده به عنوان مهر محسوب و مابقى باطل و زوج الزامى به پرداخت ندارد (1) اگر اين مبلغ به

1- ج__واه__رالك__لام ، جل__د 31 ، صفح__ه 29 .

(216) ازدواج

عنوان رضايت بستگان زوجه آن هم با طيب خاطر زوج هديه شود در مقابل زحمات انجام شده در امر ازدواج براى گيرنده حلال است اما اگر زوج رضايت خاطر نداشته و عليرغم حصول رضايت خاطر دختر ، تنها به خاطر رفع مزاحمت بستگان از انجام ازدواج ناچار به پرداخت وجهى يا مالى گردد وجه دريافتى يا م__ال ش__رع_ا حرام خواهد بود . (1)

حبس مَهريه

يكى از مسائلى كه در اين فصل مورد بررسى قرار خواهيم داد عدم جواز

1- تح_ري_رال_وسيله ، جلد 2 ، صفحه 299 .

ازدواج (217)

حبس مهر و لزوم پرداختن مهر ، به زوجه در زمان مطالبه است . زيرا مهر براى زوجه حقى ثابت و دينى است برعهده زوج ، در صورتى كه مهر مدت نداشته باشد يا مدت آن تمام شده باشد زن حق مطالبه آن را دارد و زوج هم شرعا و عقلاً و قانونا موظف به پرداخت آن مى باشد و حق تخلف و حبس آن را ندارد والا غاصب و گنهكار

محسوب مى شود .

سرباز زدن از پرداخت مهريه زن و آن را با اجبار و اكراه و توأم با رنجش زوجه پرداخت نمودن ، علاوه بر اينكه با فلسفه مهر (كه قبلاً بحث شد) منافات دارد ، مخالف با مفهوم آيه شريفه (فَاِنْ طِبْنَ) (1) مى باشد كه بايد مهريه را با طيب

1- 4 / نساء .

(218) ازدواج

خاطر و ميل قلبى پرداخت نمود ، در آيات شريفه اى كه مربوط به مهر است تعابير بسيار بالا و زيبائى در مورد مهر داريم كه مفسرين بزرگ روى آنها عنايت خاصى نموده اند . همانطورى كه قبلاً در ذيل آيه سوره نساء (1) از قول مفسرين نقل شد ، اولياء زن يا اولياء ايتام (يا همان طورى كه قبل از نزول اين آيه در گذشته مرسوم بوده) مهر را به زن نمى داده اند در اين آيه اولياء و شوهران مخاطب قرار گرفته اند ، كه مهريه زن را به آنها بدهيد چون حق آنها مى باشد ، مگر اينكه با ميل و رغبت خود چيزى از آن را به شما ببخشند .

1- لا جُناحَ عَلَيْكُمْ اِنْ طَلَّقْتُمُ النِّساءَ ما لَمْ تَمَسُّوهُنَّ اَوْ تَفْرِضُوالَهُنَّ فَريضَةً وَ مَتِّعُوهُنَّ ترجمه : بدهيد زنان را مهر ايشان با خوشدلى و اگر زنان درگذرند با خوشدلى براى شما از بعض مهر پس بخوريد آن را سازگار و خوشگوار . تفسير منهج الصادقين صفحه 423.

ازدواج (219)

در اين آيه شريفه نه تنها دستور پرداخت مهر به زن داده شده ، بلكه با كلمه (نحله) كيفيت آن را هم بيان كرده است . يعنى به صورت هديه اى شيرين و باطيب نفس و ب__دون هي_چ مض_ايق_ه و تعلل مهريه را به زن

پرداخت نماييد و همچنين هيچ گونه منّتى و چشم داشتى نداشته باشيد .

ظاهر آيه آن است كه آنچه مهر زنان است بدون مطالبه آنها و محاكمه و مخ__اصم__ه بپ__ردازي_د ، چ_ه اينك_ه در غي_ر اين صورت ، (نحله) شيرين نخواهد ب__ود و اي__ن خ__لاف دست_ور خداوند است .

انسان مؤمن و پايبند به حقوق الناس ، بايد قبل از اينكه زن مهر خود را مطالبه بنمايد _ هرچند زن بى نياز از مهريه باشد _ مهريه او را بپردازد _ حتى اگر نمى تواند يكجا بدهد قسط بندى نموده و خود را برى الزمه بنمايد _ اتفاقا در قانون

(220) ازدواج

مدنى ماده 1083 فرموده است : براى تأديه تمام يا قسمتى از مهر مى توان مدت يا اقساطى قرار داد .

از ماده فوق استفاده مى شود كه لازم نيست مهريه يك جا پرداخت گردد بلكه مى توان ضمن عقد براى پرداخت تمامى مهر اجل قرار داد و يا قسمتى از آن را مدت دار و قسمتى ديگر حال قرار داد و قسمتى يا تمام آن را در ضمن عقد يا بعد از عقد قرار داد نمود كه به صورت قسطى پرداخت شود كه تأديّه آن براى زوج سنگين نباشد ، بايد اين فرهنگ دينى در ميان جامعه ايمانى تثبيت شود كه اين خود موجب كند شدن سير صعودى و تعديل مهريه خواهد شد و مشكل بالا بردن به عنوان يك مانع ازدواج از سر راه جوانان برداشته خواهد شد و ديگر شاهد آن نخواهيم بود كه زن براى گرفتن مهر خود به دادگاه مراجعه كند و مهر در كام او

ازدواج (221)

تلخ شود و يا به خاطر رهائى از آزار شوهر خود

مجبور باشد مهريه اش را ببخشد ، بدون اينكه پشتوانه مادى داشته باشد .

درروايات وارده ازمعصومين عليهم السلام هرشيوه و روشى كه موجب تضييع مهريه زن شود به شدت مورد نكوهش قرار گرفته و در رديف اعمال ناپسند و مذموم قرار داده شده است كه جهت تنبه به چند دسته از روايات ذيلاً اشاره مى شود :

الف : غ__اص__ب مه__ر بخشي__ده نم_ى ش__ود :

رعايت حقوق در اسلام نشانه كرامت انسان مؤمن است و مهم ترين حقى كه ب__اي__د رع__ايت نم__ود و قابل بخشش نيست حق الناس است و نيز از مصاديق ح__ق الن__اس مه__ريه مى ب_اشد ل__ذا پي__امب_ر اك__رم صلى الله عليه و آله در حديثى فرمودند :

«خداوند در روز قيامت هر گناهى را مى بخشد مگر مهر زن ها را (اگر شوهرى

(222) ازدواج

آن را نپرداخته باشد يا زن آن را نبخشيده باشد» .(1)

و در حديث ديگر كه حضرت على عليه السلام از قول پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نقل كرده اند ، استفاده مى شود : كسى كه مهريه همسرش را ندهد غاصب است همانند كسى كه غصب احق اجي_رش بنماي_د كه نمى شود بخشيد . (2)

كس_ى ك__ه غ_اص_ب ام_وال ديگ__ران ب_اش_د ع_لاوه ب_ر اينك_ه گناهكار است اعم___ال ش___رع_ى او ه___م م_ورد اشك___ال اس__ت .

امام خمينى (ره) در تعريف غصب فرموده اند : «غصب استيلاء بر چيزى است

1- وسائل الشيعه ، جلد 15 ، صفحه 22 .

2- مستدرك الوسائل ، جلد 15 ، صفحه 72 .

ازدواج (223)

كه م__رب_وط ب__ه غي__ر اس_ت از م__ال ي_ا ح_ق آن ه_م ب_ه ص_ورت ع_دوانى» . (1)

در كنزالعرفان در ذيل آيه 4 سوره نساء قول خداوند (فَاِنْ طِبْنَ) فرموده : جمله فان طبن در آيه دلالت دارد بر عدم جواز غصب مهر و مكر و

حيله (جهت ف_رار از پ_رداخ_ت) و اك_راه و مجب_ور نم_ودن بر اينكه زن مهر خود را نگيرد . (2)

بن__اب__راي_ن نپ__رداخت__ن مه__ري__ه ب_ا ع__دم رض_ايت زوج__ه يك نوع غص_ب اس_ت و احك__ام غصب بر آن جارى خواهد بود مگر نپرداختن مهر از روى فقر باشد يا اينك__ه زن راض_ى باشد .

ب : غ_اصب مه_ر در پيش خدا ، زانى است

1- تحريرالوسيله ، جلد 2 ، صفحه 172 .

2- كنزالعرفان فى فقه القرآن ، جلد 2 ، صفحه 202 .

(224) ازدواج

در بعضى از روايات زوجى كه از پرداخت مهريه زوجه اش خوددارى كند در ن__زد خ__دا در حك_م زانى شم__رده شده است ، چون او يك متجاوز به حدود خ__داون__د است . از جمله اين رواي__ات ، روايت__ى اس__ت از ام__ام ص__ادق عليه السلام :

«كسى كه ازدواج نمايد با زنى و قصد دادن مهر را نداشته باشد در نزد خداوند زانى مى باشد» . (1)

شايد بتوان ادعاى حديث فوق را با روايتى كه از حضرت على عليه السلام در ذيل آيه شريفه (وَاتُوا النِّسآءَ صَدُقاتِهِنَّ نِحْلَةً) (2) نقل شده است تبيين نمود ، زيرا آن حضرت فرمود : «خداوند مى فرمايد بدهيد مهرى كه به وسيله آن زن ها (همبستر

1- وس__ائل الشيع_ه ، جلد 15 ، صفحه 22 .

2- 4 / نساء .

ازدواج (225)

شدن) بر شما حلال شدند ، پس كسى كه ظلم كند به زن ها در مهر آنها زانى محس__وب مى ش__ود» . (1)

ج : غصب مهر از پليدترين گناهان است

ستم وجود نسبت به كسى كه قدرت دفاع ندارد و زيردست محسوب مى شود از پست ترين گناهان است ، به خصوص اينكه يك نوع جنايت به شريك زندگى باشد آن هم

با اعتمادى كه او نموده است لذا از امام صادق عليه السلام نقل شده كه فرمود :

«پليدترين گناهان سه چيز است ، كشتن حيوانات و حبس و ندادن مهريه زن و

1- مستدرك الوسايل ، جلد 15 ، صفحه 72 .

(226) ازدواج

من___ع ن__دادن م_زد و اجرت اجير» .(1)

د : حب_س مه__ر يك ن_وع دزدى است

از آنجائى كه مهر از هنگام انعقاد عقد نكاح بر ذمّه شوهر است كه عندالمطالبه بايد به زوجه بپردازد ، چنانچه نپردازد در حكم سارقى است كه آن را مى ربايد و به مالك آن (يعنى زوجه) نمى دهد لذا امام صادق عليه السلام فرمودند :

«كسى كه مهرى را تعيين كند و قصد دادن آن را نداشته باشد به منزله دزد مى باشد» .(2)

1- مستدرك الوسايل ، جلد 15 ، صفحه 72 .

2- مست____درك ال__وس__اي__ل ، جل__د 15 ، صفحه 21 .

ازدواج (227)

و در همين ب_اره در روايت_ى ، ام_ام ص__ادق عليه السلام ف_رم_ودند :

«دزدى سه قسم است ؛ ندادن زكات و حلال شمردن مهر زن (يعنى ندادن آن به زوجه) و ندادن دين و قرض به صاحبش» .(1)

در واقع روايت دوم توجيه مى كندكه چرابه غاصب مهريه دزد اطلاق مى شود ، زي_را مه_ري_ه در حك_م دي_ن و ق_رض در دست ش_وه_ر است كه بايد هنگام مط__الب__ه ب__ه زوج_ه ب_رگ_ردان_د و اگ_ر امتن_اع نم_ود در حك_م دزد مى ب_اش_د .

ه : غ_اصب مه_ر پيم_ان شكن است

در زندگى مقدس ترين پيمان ها پيوند زناشوئى است كه گاهى در ضمن اين

1- مست____درك ال__وس__اي__ل ، جل__د 15 ، صفحه 21 .

(228) ازدواج

پيمان مهر هم شرط مى شود ، پايبند بودن به شرط همان قدر ارزش دارد كه پيوند

زناشوئى ارزش دارد ، گرچه به توصيه آيات شريفه ، مؤمن بايد پايبند به عهد و ق_رارداد خ_ود ب_اشد . به دلي_ل قول خداوند : والمؤمنون عند شروطهم . (1)

مؤمنين پايبندشروط خودهستند.

نبى بزرگوار اسلام صلى الله عليه و آله فرمودند : اولى ترين شرطى كه بايد به آن وفا كنند آن است كه آنچه به آن فرج حلال شده است تمام و كمال بدهند.(2)

در ح_دي_ث من_اهى از پي_امب_ر اكرم صلى الله عليه و آله نقل شده كه آن حضرت فرمودند :

«كسى كه نسبت به مهر زن ظلم كند در نزد خداوند زانى است ، خداوند متعال

1- 5 / مائده .

2- روض الجنان و روح الجنان (تفسير فارسى قرآن) ، جلد 5 ، صفحه 232 .

ازدواج (229)

در روز قيامت مى فرمايد : بنده من ، بنده ام را بر عهد و پيمانم به ازدواج تو درآوردم (اجازه دادم با او ازدواج كنى) و تو به عهدت وفا نكردى (مهرش را ندادى) و ظلم كردى ، پس از حسنات او (مرد غاصب مهر) مى گيرد و به زن مى دهد به اندازه حق آن زن ، اگر حسنات مرد كفايت نكرد او را وارد بر آتش م_ى گ_ردان_د ب___ه جه___ت پيم___ان شكن__ى چ__ون از هر پيمانى پرسش خواهد ش___د (آي__ا وف__ا شد يا خير)» . (1)

از اين حديث روشن مى شود كه اگر در مورد مهر پيمان شكنى شود حساب م_رد پيم_ان شك_ن ب_ا خ_داون_د اس_ت ؛ چ_ون ش_ايد زن نتواند حق خود را بگيرد .

1- وسائل الشيعه ، جلد 15 ، صفحه 22 .

(230) ازدواج

فهرست منابع و مآخذ

تفسيرجوان، محمدبيستونى، انتشارات دارالكتب الاسلاميه، چاپ اول، جل__د2.

تفسيرجوان، محمدبيستونى، انتشارات دارالكتب الاسلاميه، چاپ اول، جلد17.

تفسيرجوان، محمدبيستونى، انتشارات دارالكتب الاسلاميه، چاپ اول، جل__د3.

تفسيرجوان، محمدبيستونى، انتشارات دارالكتب الاسلاميه، چاپ اول، جل__د4.

تفسيرجوان، محمدبيستونى، انتشارات دارالكتب الاسلاميه، چاپ اول، جل__د5.

تفسيرجوان، محمدبيستونى، انتشارات دارالكتب الاسلاميه، چاپ اول، جلد13.

تفسيرجوان، محمدبيستونى، انتشارات دارالكتب الاسلاميه، چاپ اول، جلد14.

تفسيرجوان، محمدبيستونى، انتشارات دارالكتب الاسلاميه، چاپ اول، جلد16.

تفسيرجوان،

محمدبيستونى، انتشارات دارالكتب الاسلاميه، چاپ اول، جلد24.

(231)

تفسيرنمونه، آيت اللّه مكارم شيرازى، انتشارات دارالكتب الاسلاميه، جل____د3.

تفسيرنمونه، آيت اللّه مكارم شيرازى، انتشارات دارالكتب الاسلاميه، جل____د8.

تفسيرنمونه، آيت اللّه مكارم شيرازى، انتشارات دارالكتب الاسلاميه، جل___د7.

تفسيرنمونه، آيت اللّه مكارم شيرازى، انتشارات دارالكتب الاسلاميه، جل___د2.

تفسيرنمونه، آيت اللّه مكارم شيرازى، انتشارات دارالكتب الاسلاميه، جلد 27.

تفسير بيان، محمدبيستونى، اوّل،تهران، انتشارات فراهانى، ج 2.

تفسير بيان، محمدبيستونى، اوّل،تهران، انتشارات فراهانى، ج 3 .

تفسير بيان، محمدبيستونى، اوّل،تهران، انتشارات فراهانى، ج 4.

تفسير بيان، محمدبيستونى، اوّل،تهران، انتشارات فراهانى، ج 7.

تفسير بيان، محمدبيستونى، اوّل،تهران، انتشارات فراهانى، ج 8.

(232)

تفسير بيان، محمدبيستونى، اوّل،تهران، انتشارات فراهانى، ج 9.

تفسير بيان، محمدبيستونى، اوّل،تهران، انتشارات فراهانى، ج 14.

تفسير بيان، محمدبيستونى، اوّل،تهران، انتشارات فراهانى، ج 18.

تفسير بيان، محمدبيستونى، اوّل،تهران، انتشارات فراهانى، ج 22.

تفسير بيان، محمدبيستونى، اوّل،تهران، انتشارات فراهانى، ج 28.

تفسير بيان، محمدبيستونى، اوّل،تهران، انتشارات فراهانى، ج 29.

زن و عدالت اجتماعى، رفسنجانى، انتشارات صفير صبح، 1380، چاپ اول.

مس__ائل ازدواج و حق__وق خ_ان__واده در اس__لام، بابازاده، اكبر .

ازدواج م_______وق__ت در اس___لام

مباحثى از حقوق زن

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109